چکیده:
سید مصطفی خمینی یکی از فقهای توانمندی بود که شاخصة عمدة آثار وی، نقد اجتهادی آرای دیگر فقها و حاشیهنگاران، دقّت نظر عمیق و طرح اشکال و پاسخ به اشکالات به صورت علمی است. از جمله ارزشمندترین آثار ایشان که از حیث اسلوب و شیوة بررسی و نقد اجتهادی آرا کم نظیر میباشد، کتاب البیع است که نویسنده در آن بیشتر به طرح نظرات امام خمینی پرداخته و با حریّت فکری خود توانسته گاه نظرات امام را تایید و گاه مورد نقد قرار داده و ردّ کند. شناخت بیع به وسیلة آثار آن، اصالت دادن به معاطات در عقود، عدم شمول آیه بیع نسبت به مقوله معاطات، درستی استناد به حدیث سلطنت بر صحّت معاطات، حکومت نداشتن قاعده «لا حرج» بر احکام عقلایی و انتخاب بالاترین قیمت تا روز دفع در باب ضمان و تعیین وضعیت جنسی که تلف شده است، از مهمترین نوآوریها و نظرات اختصاصی ایشان در باب بیع به شمار میروند. در این نوشتار که به صورت توصیفی ـ تحلیلی صورت پذیرفته، با طرح مقایسهای برخی دیدگاههای دیگر فقها به ویژه نظرات امام خمینی، به بررسی، نقد، تایید یا رد آنها از زاویة دید سیّد مصطفی خمینی پرداخته شده است.
Seyed Mostafa Khomeini was an able jurisprudent whose main characteristics were: critical study of the inferential viewpoints of other jurisprudents; precision; and raising issues and providing scholarly answers to them. One of his works, Kitab ul-Bai’ (Book of Transactions), is unique regarding the style and method of critical study of inferential decrees. Through his intellectual freedom, the Mostafa Khomeini studied Imam Khomeini’s viewpoints and either acknowledged or rejected them. Understanding the concept of transaction through its effects, giving originality to mu’atat in contracts, lack of application of the verse bai’ to the issue of mu’atat, reference to the tradition of saltanat regarding correctness of mu’atat, lack of domination of the rule of “No Duress” over rational verdicts and the selection of the highest price until the day of termination regarding guarantee and determination of the condition of wasted property are among his exclusive innovations regarding transaction. The present paper is an attempt to comparatively study the viewpoints of other jurisprudents, particularly Imam Khomeini, and also to study them critically from the viewpoint of Seyed Mostafa Khomeini.
خلاصه ماشینی:
دوم اینکه مـتکلم هـیچ گونـه قرینـه ای بـر صنف و نوع خاصی نصب نکرده باشد، و سوم آنکه متکلم نباید قدر متیقن در مقام تخاطب داشته باشد، یعنی اگر لفظ قدر متیقن در مقـام تخاطـب دارد محمـول بـر همـان معنـا اسـت (رک:آخونـد خراسانی ١٤٠٩: ٢٤٧) با این مقدمه اکنون این پرسش مطرح است که آیـا آیـه اطـلاق دارد یـا نـه ؟ در حقیقت در این قسمت بحث بر همین موضوع است کـه سـید مصـطفی خمینـی بـه پیـروی از امـام خمینی(رک: امام خمینـی ١٤٢١ ج ١: ٩٧-٩٦) و بر خلاف نظر مشهور فقها، اطلاق آیه «أحل الله البیـع » را رد نموده و معتقد است که این آیه تنها در مقام بیان وجه افتراق میان بیع ربوی و غیر ربوی است .
بنا بر احتمال دوم آیه در صدد دفع توهم مساوی بودن میان دو بیع اسـت کـه در ایـن صـورت شکی در دلالت بر صحت بیع وجود ندارد خواه بیع سببی (انشای لفظی و فعلی) یـا مسـببی (انتقـال مالکیت در نتیجۀ انشا) باشد، با این تقریب که گفتار خداوند برای نفی توهم مساوی دانستن است ؛ چرا که ادعای آنان تسویه به خاطر تصحیح و تجویز نمودن رباخواری بود نه صرف تسویه یک انشا با انشای دیگر یا یک مبادله با مبادله دیگر؛ بلکه منظور آنان این است که بیع غیر ربوی در تحصیل نتیجه همانند بیع ربوی است و نتیجه حاصل از این دو مختلف نیست .