چکیده:
متفکرانی چون چارلز تیلور، مایکل سندل، السدیر مکینتایر و مایکل والز که (جماعتگرا) نامیده مـیشوند بر این اعتقادند که نگرش لیبرالی به فرد به مثابه سوژهای خود بـنیاد و ماهیتا انتخاب¬گر نمیتواند شـان ارتـباطی و پیوندی فرد را با سنن و فرهنگ اجتماعی بدرستی فهم کند. ارائه تصویری مغشوش از نسبت فرد و جامعه باعث ضعف و نارسای در تعریف ارزشهای انسانی نظیر عدالت،آزادی،برابری و فضیلتهای اخلاقی شده است.همچنین متفکران جماعتگرا ایـدههایی نظیر مفهوم خود غیر زمنیه مند،بیطرفی دولت،جهانشمول دانستن ارزشهای لیبرال را در مورد نقد و ارزیابی قرار دادهاند؛به عنوان نمونه،سندل ریشه زوال جمهوریتگرایی آمریکایی را در لیبرالیسم رویهمند به عنوان نتیجه طبیعی چنین ایـدهآل هـایی جستجو میکند.در مقابل لیبرالها هم تلاش کردهاند جواب شایستهای ارائه کنند که منجر به بحث و نزاع آکادمیک بین این دو گروه شده است.این مباحثات ذیل مناظره جماعتگرایان و لیبرالها تداوم یافته اسـت. نـوشتار حاضر به بازسازی انتقادات سندل بر لیبرالیسم اختصاص یافته است.
خلاصه ماشینی:
"سـؤالاتی نـظیر اینکه «آیا درحالیکه سـایر شـهروندان دچار فقر شده باشند،فرد میتواند در مدل مطلوب زندگی خود تجملات و ولخرجی را در اولویت قرار دهد؟»، «اگر برای دفاع از کشور در برابر تهاجم بیگانه فراخوانده شدیم، آیا میتوانیم از آن به بهانۀ اینکه با مـدل زنـدگی من تناسبی ندارد، سرپیچی کنیم؟»، «آیا توسل به منفعت فردی برای توجیه دفاع از کشور مؤثر و کارگشاست؟»، «وظایف ما در قبال طبیعت و یا سایر موجوداتی که در زندگی زندگی میکنند چیست؟»، «آیا اگر در قبال طبیعت وظـیفهای داریـم، از آن جهت اسـت که حفظ و بقای آن به نفع ماست؟»، «در برابر نسلهای آیندۀ بشر چه تکلیفی داریم؟»، «در قبال روند تصمیمگیریها و عملکردهای سیاسی تـا کجا مسوول هستیم؛ آیا صرفا تا جایی که منافع و مصالح فـردی مـا را تـأمین کند؟»، «آیا اصرار به پیگیری منافع فردی میتواند مخاطرات احتمالی سرراه«سرنوشت جمعی»را رفع و جبران کند؟» میتوان وجه اشـتراک انـتقادات فیلسوفان جماعتگرا را بهطور معین و مشخص در چهار محور زیر خلاصه کرد: الف)طرز تلقی لیـبرالی از فـرد فـرد موردنظر نگرش لیبرال فارغ و منتزع از هر خصلت و تعهد تاریخی و اجتماعی هویتی پیشینی دارد و«تفسیری غیرزمینهمند از فـرد» ارائه میکند که از نظر جماعتگرایان منجر به شکلگیری نگرش ابزاری به مناسبات و سنتهای اجـتماعی منتهی میشود؛ درحالیکه ایـن امـور به عنوان افقهای هویتی فراروی فرد عمل میکنند."