چکیده:
وحدت جهان اسلام یکی از چشم اندازهای سیاسی مورد پذیرش گفتمان های اسلام گرا است.علی رغم تلاش متفکران مسلمان و گفتمان های اسلام گرای معاصر برای نیل بدین مقصود،به نظر می رسد هنوز نقطه عطف مشترکی برای عملیاتی کردن وحدت در جهان اسلام به دست نیامده است.با عنایت به اهمیت وحدت و تاثیر آن در قدرت یابی جهان اسلام در جامعه جهانی،به نظر می رسد مسئله اصلی در تحقق این چشم انداز ارائه راهبردهایی مناسب در دو حوزه معرفتی و کارکردی است.با این پیش فرض که علم،مبنای شکل گیری تمدن است و همان طور که علم مدرن غربی مبنایی برای شکل گیری تمدن مدرن غربی در شکل واحد و در گستره وسیع جهانی بوده است،علم اسلامی(علوم انسانی اسلامی)نیز می تواند مبنایی برای شکل گیری یک تمدن واحد در گستره وسیع جهان اسلام باشد؛از این رو،این مقاله معتقد است اسلامی سازی علم که دارای ماهیتی معرفتی و کارکردی است قابلیت دارد به عنوان یکی از راهبردهای مناسب برای نیل به چشم انداز«وحدت تمدنی جهان اسلام»مطرح شود.برای تبیین این راهبرد،ابتدا با استفاده از روش تحلیل گفتمان لاکلا و موفه به اختصار نحوه معنایابی نشانه وحدت در گفتمان های مختلف اسلام گرا بررسی شده و آنگاه با نگاهی راهبردی و آینده پژوهانه به تبیین این نکته پرداخته شده است که گفتمان علم اسلامی چگونه می تواند تبدیل به یک گفتمان هژمونیک شده و از طریق زنجیره هم ارزی فراگیر به تشکیل یک گروه گسترده واحد در قالب تمدن نوین اسلامی نائل شود.در این راستا قابلیت تبدیل علم اسلامی را داشته باشند،افزایش قابلیت دسترسی گفتمان علم اسلامی،معنادهی مناسب به نشانه علم اسلامی به گونه ای که این نشانه قابلیت مفصل بندی در گفتمان های مختلف اسلام گرا را داشته باشد و ارائه یک اسطوره فراگیر از وحدت جهان اسلامی از جمله مهم ترین راهکارهایی هستند که امکان تحقق وحدت تمدنی جهان اسلام را در آینده فراهم می کنند.
خلاصه ماشینی:
با این پیشفرض که علم، مبنای شکلگیری تمدن است و همانطور که علم مدرن غربی مبنایی برای شکلگیری تمدن مدرن غربی در شکل واحد و در گسترة وسیع جهانی بوده است، علم اسلامی(علوم انسانی اسلامی) نیز میتواند مبنایی برای شکلگیری یک تمدن واحد در گسترة وسیع جهان اسلام باشد؛ ازاينرو، این مقاله معتقد است اسلامیسازی علم که داراي ماهيتي معرفتی و کارکردی است قابلیّت دارد بهعنوان يكي از راهبردهاي مناسب براي نيل به چشمانداز «وحدت تمدنی جهان اسلام» مطرح شود.
نکتة دیگری که در این بازسازی تئوریک اهمیت دارد آن است که بهتدریج با مفصلبندی و برجستهشدن نشانههایی چون مردم و شورا در گفتمان نوگرایی، معنای نشانة وحدت نیز تغییر یافته و بر نقش مردم(امت اسلامی) و شورا در تحقق وحدت اسلامی افزوده میشود و وحدت جهان اسلام در قالب نظامی شورایی و مردمسالار(الشاوی، 1995: ص192)،<EndNote No="3" Text=" برای مطالعه بیشتر رجوع شود به: الشاوی، 1993: ص 622-614.
بااینوجود، نشانة علم اسلامی بهعنوان یک نشانة اساسی و یک راهبرد بلنددامنه در گفتمان تمدنگرایی مطرح شده است و نشانة وحدت اسلامی نیز متأثر از مفصلبندی نشانة علم اسلامی و نظام معنایی این گفتمان، قابلیت معنادهی به شکلی نوین را پیدا کرده است که میتواند راهبرد جدیدی را پیشروی چشمانداز وحدت جهان اسلام قرار دهد.
برای مطالعة بیشتر در زمینة آراي او رجوع شود به: سيدمحمد نقيب العطاس، درآمدی بر جهانشناسی اسلامی، ترجمة محمد حسين ساكت و ديگران تهران: مؤسسة مطالعات اسلامي دانشگاه تهران، 1377 و سيدمحمد نقيب العطاس، نظرية آموزش و پرورش در اسلام، كيهان فرهنگي، شمارة181، آبان 1380.