چکیده:
این مقاله نشان میدهد که تنقیح مناط و الغای خصوصیت برخالف قیاس، از شیوه های
تفسیری متون شرعی بوده و نوعی توسعه در موضوع هستند و تمامی حجیت آنها به
اصاله الظهور برمیگردد، زیرا قیاس نوعی تسری حکم از یک موضوع مستقل به موضوع
دیگر است و در بین قائلین آن بهعنوان منبعی از منابع تشریع شمرده شده و روشی
تفسیری قلمداد نمیشود.
تنقیح مناطی نیز که در این مقاله از آن بحث میشود، تنقیح مناطی است که منظور از
مناط در آن همان موضوع حکم است که در این صورت با الغای خصوصیت یکسان
است.
ازآنجاکه این دو شیوه در منابع تشریع منصوص نبوده و حاصل تجربه و تالش علمی
فقها و اصولیون است، روش تحقیق مقاله روش اصطیاد و مراجعه به آرای ایشان است.
نتیجة کاربس با قیاس متفاوت است و برخلاف آن ماهیتی فقهی دارند نه اصولی.
خلاصه ماشینی:
تفاوت تنقیح مناط و الغاي خصوصیت با قیاس مسعود فیاضی، عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشة اسلامی چکیده این مقاله نشان میدهد که تنقیح مناط و الغاي خصوصیت برخلاف قیاس، از شیوههای تفسیری متون شرعی بوده و نوعی توسعه در موضوع هستند و تمامي حجیت آنها به اصالهًْالظهور برمیگردد، زیرا قیاس نوعی تسری حکم از یک موضوع مستقل به موضوع دیگر است و در بین قائلین آن بهعنوان منبعی از منابع تشریع شمرده شده و روشی تفسیری قلمداد نمیشود.
البته در بین فقها بسیاری هستند که مناط را عبارت از حسن و قبح عقلی یا مصلحت و مفسدة واقعیة موجود در موضوع دانستهاند(غروی اصفهانی، 1374: ج2، ص130)، به همین دلیل بین الغای خصوصیت و تنقیح مناط تفاوت قائل شده و اولی را عرفی و مُجاز و دومی را عقلی و غیرمجاز دانستهاند؛ زیرا ایشان معتقدند درک مصالح و مفاسد واقعیه در بین ابزاهای شناختی بشر کار عقل است و عقل نیز بهدليل عدم احاطه بر آنها از درک حقیقیشان عاجز است(بروجردی، 1421: ص272؛ شاهرودی، [بیتا]: ج2، ص25؛ خویی، 1418: ج6، ص173؛ گلپايگاني،1413: ج1، ص340).
البته بهکارگیری واژة تنقیح مناط و الغای خصوصیت در بین فقیهان شیعی عموماً موردی و لابهلای مباحث گوناگون بوده است و اولین فقیه و فرد اصولی که آنها را در سرفصلی جدا به بحث گذاشته، محقق حلی در معارج الاصول(محقق حلی، 1403: ص185) است، بعد از ایشان هرچند استعمال این واژگان در مقام کاربرد زیاد شده است، ولی پرداختن به آنها در عنوانی مجزا بنا به تتبع نگارنده تنها در الفوائد الحائریه(بهبهانی، 1415: ص 145)، الاصول العامه(حکیم، 1418: ص301)، معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهيهًْ(عبدالمنعم، [بیتا]: ج 1، ص 494)، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهمالسلام(جمعي از نويسندگان، 1426: ج2، ص644 و ج1، ص639) و دایرهًْالمعارف بزرگ اسلامی(زیرنظر بجنوردی، 1387: ج16، ص228) بوده است.