چکیده:
هر معرفتی از روش خاص خود بهره می برد و روش، مســیری است که برای به دست آوردن یــک معرفت پیموده می شــود و به بیانی دیگر شــیوه دقیق نزدیک شــدن به عالم برای فهم آن اســت. روش شناسی معرفتی است که موضوع آن روش است. روش شناسی روشی را که عالم برای رسیدن به علم و معرفت خود نسبت به یک موضوع طی می کند، شناســایی می کند. روش شناسی دارای دو ســطح بنیادین و کاربردی است. روش شناسی بنیادین، مسیر ورای تکوین و نظریات درون یک علم را شناسایی می کند. و روش شناسی کاربردی مسیر کاربرد نظریه نسبت به موارد جزئی و خاص را معرفی می کند. این نوشتار براساس مبادی هستی شــناختی، انسان شناختی و معرفت شناختی که نهج البلاغه بر مبنای آن اســتوار اســت، ســعی در معرفی روشــی دارد که به زعم خود از نهج البلاغه استنباط می نماید. برای دستیابی به این هدف در ابتدا به روش شناسی بنیادین نهج البلاغه پرداخته و انــواع رویکردهای نظری و اجتماعی در نهج البلاغه را مورد کنکاش قرار می دهد. البته دســتیابی به این مهم منوط به داشــتن فرصت و غنای علمی اســت که درحال حاضر این دو مهم برای نگارنده اندک است. مباحث مطرح در این مقاله صرفا می تواند در حد خود سرنخ و جرقه ای باشد، وگرنه عمق و غنای نهج البلاغه که وسعتی به اندازه اندیشه انسان کامل دارد، دریای بیکرانی اســت که هرکس می تواند به تناســب ظرفیت وجودی خود جرعه ای از آن برگیرد.
خلاصه ماشینی:
روش شناسي شناخت اجتماعي در اسلام (با محوريت نهج البلاغه ) زهرا صالحي کارشناسي ارشد جامعه شناسي چکيده هر معرفتي از روش خاص خود بهره مي برد و روش ، مســيري است که براي به دست آوردن يــک معرفت پيموده مي شــود و به بياني ديگر شــيوه دقيق نزديک شــدن به عالم براي فهم آن اســت .
در مجموع براساس سخنان حضرت علي (ع ) چنين استنباط مي شود که اداره جهان به صورت تک قطبي با محوريت و اصالت خداوند ســبحان است ، زيرا همه هســتي فيض وجودي خود را از او مي گيرند و او قائم بالذات و معبود و مســجود تمام خلائق اســت و با توجه به اينکه ميان تمام اجزاي جهان هســتي ارتباط و هماهنگي وجود دارد و آفرينش موجودات بر پايه نظم مي باشــد، به اين ١٤٠ مهم مي رسيم که همه موجودات براي رسيدن به هدفي خاص در حرکت هستند.
] اين روش از يک غناي معرفتي برخوردار اســت و علاوه بر شــيوه معرفت حســي از معرفت عقلي نيز برخوردار اســت ، ليکن در اين عالم علاوه بر محسوسات «ضرورتهايي وجود دارد که منشــأ قانونند و حتي خود قانون به شــمار مي روند و کشف ضرورت ها و روابط دروني ، يعني کشــف قوانين جديد و کشــف قوانين جديد، يعني ارائه تبيين بهتر و دقيق تر، [که ] در واقع بحث ضرورت ها [مي باشد که ] بخش انتزاعي نظريه است و تنها با واکاوي عقلي ، ذهني و فلسفي به دست مي آيد.