چکیده:
داوکینز در دیدگاه «اخلاق ژنتیکی مبتنی بر نظریة تکامل» مدعی است که یک «زایتگایست اخلاقی» یا «روح زمانة اخلاقی» وجود دارد که در جوامع تکامل مییابد. وی با رد اصول اخلاقی مبتنی بر دین و مطلقگرایی اخلاقی معتقد است که ماهیت اخلاقیات بر اساس روح زمانه بهسرعت در حال تغییر است و هر دورهای اصول اخلاقی مختص به خود را میطلبد. به ادعای او دین و اخلاق محصول فرایند زیستی تکامل و انتخاب طبیعی هستند. اخلاقیات نیز ریشه در دین ندارند، بلکه منشأ داروینی دارند. ژنهای دگرخواه در خلال فرایند تکامل انتخاب شدهاند و ما به طور طبیعی واجد نوعدوستی هستیم و حس ترحم و نیکخواهی و سایر اخلاقیات را میتوان بر اساس تکامل تبیین کرد. نهتنها تمام حیات بلکه اخلاق نیز حاصل فعالیت ژنهاست. ژنها با واداشتن ارگانیسم به رفتار نیکوکارانه و اخلاقی، بقای خود را تضمین میکنند. طبق نظر او عمل اخلاقی عبارت است از عملی که توانایی بقا را در بلندمدت افزایش میدهد و عمل غیراخلاقی عملی است که از این توانایی میکاهد. این مقاله درصدد بیان اشکالات دعاوی داوکینز است. پیشفرض بیمبنای طبیعتگرایی، تقلیلگرایی گزافی، نسبیگرایی فاجعهبار اخلاقی، نابسندگی تحلیل تکاملی از سرعت تحول زایتگایست اخلاقی، تعارض تحلیل داوکینز با شهود اخلاقی انسانها، ناموجه بودن پاداش و جزا و تعلیموتربیت با تکاملی دانستن اخلاق، تعبیر نامناسب از مطلقگرایی، جبر ژنتیکی نافی اختیار انسان، خطاهای روشی- مغالطة منشأ، تلقی نادرست از ابتنای اخلاق بر دین و ایدئولوژیگرایی علمی از جملة انتقادات به دیدگاه وی هستند.
خلاصه ماشینی:
"مقدمه ریچارد داوکینز (Richard Dawkins) نوداروینیست معاصر و سردمدار «آتئیسم علمی» 1 (scientific atheism) و ارائهدهندة نظریة «تکامل ژنمحور» (genetics evolution) معتقد است که اخلاق تکاملی مبتنی بر انتخاب طبیعی (natural selection) در جهت سازگاری انسان با محیط و طبیعت صورت میگیرد و بخت انسان را برای بقا افزایش میدهد.
وی در کتاب ساعتساز نابینا (The Blind watchmaker) علیه «آفرینشگرایی» (creationism) نوشته است (Dawkins, 1986: 33) و اینکه تکامل قادر به توضیح توهم طراحی در طبیعت است، اما در کتاب توهم خدا (The God Delusion)، مستقیما به سراغ موضوع دین، خداباوری و اخلاق میرود و معتقد است که آتئیستها میتوانند بدون دین و با تکیه بر اخلاق تکاملی زندگی متعادلی داشته باشند و انتخاب طبیعی بهتر از «نظریة وجود خدا» به کار تبیین جهان جانداران و چهبسا کل کیهان میآید (ibid: 2).
اما تبیین داروینی غایی (ultimate) دین میگوید «چرا انتخاب طبیعی منجر به گزینش چنین مرکزی شده است و چرا پیشینیان ما که استعداد ژنتیکی بالایی برای داشتن این مرکز داشتند، باقی ماندند و تولید مثل کردند؟» (ibid: 136).
در پاسخ به این سؤال که «ریشههای دین از کجاست و چرا ادیان در همة فرهنگهای بشری وجود دارند؟»، داوکینز ادعا میکند دین محصول جانبی تصادفی و یا یک کجروی در چیزی سودمند است و نظریة میمها و بهویژه استعداد آدمیان برای پذیرش میمهای دینی، میتواند توضیح دهد که چرا به نظر او دین میتواند مانند ویروس ذهنی چنین در میان جوامع شایع شود ibid: 169))."