چکیده:
روششناسی اصول فقه به تحلیل و بررسی مکانیزم بررسی مسائل علم اصول میپردازد و شیوه بحث در علم اصول را بازگو مینماید. روششناسی علم اصول، جزء مسائل «فلسفه علم اصول» است که شاخهای از «فلسفههای مضاف» را تشکیل میدهد. در اصول فقه اهل سنت، سه روش عمده در شیوه تحلیل و بررسی مسائل اصولی با توجه به فروعات فقهی پدید آمد: روش نظری (روش متکلمان)؛ روش فقهی (روش فقیهان) و روش تلفیقی. مشهورترین روش در علم اصول، روش نظری است که به شیوه متکلمان به تحلیل و بررسی مسائل اصولی میپردازد. در این روش، مسائل علم اصول به شیوه نظری و به دور از تاثیرپذیری از فروع فقهی مذاهب مورد بررسی قرار میگیرد. پایهگذار این روش، شافعی قلمداد شده و این روش پس از شافعی، مورد پذیرش اصولیان مالکی، حنبلی، ظاهری و معتزلی قرار گرفت. تحلیل و بررسی مسائل اصولی در روش فقهی با ملاحظه فروع فقهی مذهب مورد نظر بوده و کاملا متاثر از فروع فقهی بوده و تقریر قواعد اصولی کاملا متناسب با فروع فقهیای است که از ائمه مذاهب نقل شده است. برخی اصولیان با نگاهی انتقادی به نقاط ضعف و قوت دو روش پیشین، تلاش کردهاند تلفیقی از آن دو روش را در ضمن روش سومی در تحلیل مسائل علم اصول ارائه دهند.
خلاصه ماشینی:
"در روش شناسی اصول فقه محورهای متعددی مطرح است که برخی از آن ها از این قرارند: محور اول اینکه شیؤە تحلیل و بررسی مسائل اصولی با توجه به فروعات فقهی چگونه است ؟ آیا مسائل علم اصول به شیوه نظری و به دور از تأثیرپذیری از فروع فقهی مذاهب بررسی میشود یا تحلیل و بررسی مسائل اصولی تنها با ملاحظۀ فروع فقهی مذهب مورد نظر سامان می پذیرد؛ و مسائل اصولی کاملا متأثر از فروع فقهی بوده و تقریر قواعد اصولی کاملا متناسب با فروع فقهیای است که از ائمۀ مذاهب نقل شده است ؟ ملاک اصلی در این محور، تقدم یا تأخر علم اصول نسبت به علم فقه است .
٣. روش اصولیان امامیه : روش نظری یا روش فقهی؟ در پایان این نوشتار بجاست که موضع اصولیان امامیه را در مورد این دو روش مشخص نماییم ؛گرچه ما در اینجا در صدد تبیین روش اصولیان امامیه نیستیم ، به طور مختصر به تعیین موضع آن ها در قبال این دو روش میپردازیم : اصول فقه امامیه دوره های متعددی را گذرانده است ، اما در تمام این ادوار آنچه نقطۀ مشترک میان آن هاست ، تقدم علم اصول بر علم فقه به معنای محل بحث است ؛ یعنی علم اصول نسبت به فروعات فقهی، حالت استقلالی دارد و به تحلیل و بررسی قواعد مشترک در استنباط فقهی میپردازد و هیچ تقیدی در آن ها نسبت به رسیدن به نتیجۀ فقهی خاصی وجود ندارد."