چکیده:
تمام گزاره های قرآن کریم دارای مفهومی هدف دار هستند. این گزاره ها در موضوع های مختلف ، دارای نظم هستند و با یک دیگر ارتباط دارند؛ به گونه ای که میتوانند علاوه بر رسیدن به اهداف خود، طرحی جامع را برای گرایش روحی به اهل بیت (ع ) با هم پوشانی، پی - ریزی کنند. آشکار و بدیهی بودن آینده برای خداوند ارائه طرحی جامع در قرآن کریم با هدف گرایش به اهل بیت (ع ) را تقویت میکند. الگوی راهبردی طراحیشدة برخی آیات ، منظومه وار اما به صورت تلویحی و غیر صریح ، به چینش اعداد و ارقام اسم ها و چینش مفهومی و لفظی گزارش ها و مقایسه کردن آنها میپردازد. در قسمتی از راهبرد قرآن کریم ، اعداد و ارقام پیامبران و برگزیدگان الهی، با تعداد و جنسیت مد نظر شیعه -یعنی سیزده مرد معصوم و یک زن برگزیده -، در عدد ١٤ متبلور و تکرار شده است . این موضوع با قیاسهای اشاری و تلویحی مثل : غصب جایگاه خلافت الهی در یهود، آزار و اذیت پیامبران و دیگرمویدات متن قرآن ، روایات محکم فریقین و... آشکارتر میشود. پیامبر اکرم (ص ) و به تبع آن اهل بیت (ع ) با اختصاص برخی صفات و اسمای حسنای الهی از جمله « رحمت » و «رحیمیت » نسبت به سایر پیامبران و برگزیدگان الهی در جایگاهی ویژه در راس این هرم قرار میگیرند.. با توجه به این نکات ، سوال اصلی این است : قرآن کریم به وسیله الگوی منظم ساختاری خود، چگونه راهبردی را برای ایجاد گرایش به پیامبر اکرم (ص ) و اهل بیت (ع ) به کار میگیرد؟
خلاصه ماشینی:
"طباطبایی در ادامه ، انواع کاستیها و دشواری های پیش روی این روش (روش دوم ) را بیان میکند و به نقد همه جانبۀ آن میپردازد و این روش را با مدلول بسیاری از آیات که متضمن امر به تدبر در قرآن است و نیز با احادیث وارده از پیامبر اکرم (ص ) و اهل بیت (ع ) مبنی بر عرض اخبار و روایات به «کتاب الله »، ناسازگار مییابد (طباطبایی، ١٣٨٦، صص ٧٩-٨١) .
با این بیان ، افزودن عبارت «و استفاده از روایت در مورد امکان » (طباطبایی، ١٣٨٦، ص ٧٨) در معرفی روش سوم از تقسیم بندی سه گانۀ طباطبایی چه معنایی دارد؟ آیا این به معنای آن است که از نظر وی، نسبت روش دوم با روش سوم در تقسیم بندی ایشان ، عموم و خصوص مطلق است ؛ یعنی روش سوم عبارت است از تفسیر قرآن به قرآن به علاوه تفسیر قرآن به روایات ؟ در این صورت ، اولا، قسیم های این تقسیم بندی با هم تداخل خواهند داشت ؛ ثانیا، این تقسیم بندی، جامعیت خود را از دست خواهد داد؛ به این معنا که راه برای افزودن قسیم های دیگر به آن ، باز میشود؛ قسیم هایی که میتوانند به نوعی ترکیبی و تلفیقی ازروش های: ١.
با این بیان ، طباطبایی به جمع بندی نهایی خود میرسد و آن اینکه وقتی در همه روش های تفسیری مذکور، نیک تأمل کنیم ، درمییابیم که همۀ آنها در نقصی بزرگ شریک اند و آن «تطبیق » به جای «تفسیر»، و تحمیل دستاوردهای علمی و فلسفی به قرآن ، به جای کشف مدالیل آیات است (طباطبایی، ١٣٧٦، ج ١، صص ٨-٩)."