چکیده:
شیخ محمدحسین اصفهانی - اندیشور اصولی شیعی - با استناد به سخنان حکیمان مسلمان تلاش کرده است تا تصویری عُقلایی از نظریهٔ مشهور بودن قضایای اخلاقی ارائه کرده و طرحی نو در افکند. بنا به دیدگاه او، خوبی و بدی اخلاقی به معنای «استحقاق مدح و ذم» است؛ زیرا در مرحلهٔ معناشناسی آنچه از ارزش اخلاقی اراده میشود، همین بُعد تحسینپذیری و تقبیحپذیری است. در تبیین وجودشناختی محقق اصفهانی از حُسن و قبح اخلاقی دو عنصر مهم وجود دارد: یکی، تحسین و تقبیح عُقلا و دیگری، نگاه ابزاری به این تحسین و تقبیح، به این معنا که تحسین و تقبیح عُقلا به این دلیل است که افعال اخلاقی راهی برای حفظ نظام اجتماعی و جلب مصلحتها و دفع مفسدهها به شمار میآیند. در این مقاله پس از طرح و تحلیل جانمایۀ نظریه و ادعای محقق اصفهانی و واکاوی لوازم آن، به نقد این دیدگاه پرداخته شده است.
خلاصه ماشینی:
به نظر می رسد محقق اصفهانی نیز در مرحله ٔ معناشناسی بـه همـین مقـدار بسـنده کـرده است ؛ زیرا او موضوع بحث خود را حسن و قبح به همان معنایی که مورد نزاع اشاعره و معتزله است ، قرار داده که این معنای مورد نزاع نیز چیزی جز استحقاق مـدح و ذم نیسـت ؛ بنـابراین ، در نظریه ٔ اصفهانی ، تأیید و اجماع عقلا در معنای خوبی و بـدی اخلاقـی دخـالتی نداشـته و بنابر شواهد موجود در کتاب نهایة الدرایة فی شرح الکفایـة ، ارزش اخلاقی افعال اختیـاری تنهـا به معنای تحسین پذیری و تقبیح پذیری آنهاست ؛ او حتی دیدگاه ملاهادی سبزواری را که برای ذاتی نشان دادن حسن و قبح ، از این معنا عدول کرده اسـت ، دچـار اشـکال خـروج از محـل بحث و معنای مورد نظر میداند (اصفهانی، ۱۳۷۴، ج ۲: ۳۱۶).
به عقیدٔه او، در بسیاری از موارد، ممکن است فردی باور داشته باشد کـه «الـف » خـوب است ، ولی هیچ باوری دربارۀ مدح و ستایش عقـلا نسـبت بـه آن فعـل نداشـته باشـد، پـس نمیتوان گفت که در معنا و مفهوم خوبی، مدح و تحسین عقلا نهفته است (مروارید، ۱۳۸۶: ۷۱)، اما همان طور که پیش از این بیان کـردیم ، محقـق اصـفهانی حسـن و قـبح را تنهـا بـه معنـای استحقاق مدح و ذم در نظر میگیرد و در مرحله ٔ وجودشناختی است که از مطابقت با آرای عقلا جهت حفظ نظام اجتماعی سخن به میان میآورد؛ بنابراین ، این اشکال که اشکالی معناشناختی به حساب میآید، اساسا به دیدگاه محقق اصفهانی وارد نیست .