چکیده:
استقراء و تجربه از مسائل مهم فلسفه علم در جهان معاصر است که در فلسفه ابنسینا و پوپر همواره مورد توجه بوده است. ابنسینا با استناد به مواردی چون اخذ ذاتی، قاعده اتفاقی و قیاس خفی، تلاش نمود تا تجربه را از استقراء جدا کند و برای آن یقین و کلیت مشروط خاصی را لحاظ کند؛ ضمن اینکه تقسیم او از استقراء به تام و ناقص نیز اهمیت خاص خود را دارد. پوپر با نظر به مشکل عدم امکان استنباطات کلی در استقراء، تلاش نمود با طرح اصل انتقال و نشان دادن همسانی نگرش منطقی و روانشناسیگری، مشکل استقراء را حل کند و سپس با معرفی معیار ابطالپذیری، معیاری کلی و تجربی برای تأیید نظریات علمی ارائه دهد. شباهت دیدگاه ابنسینا و پوپر، مواجهه نقادانه با مسئلۀ استقراء و تجربه و تلاش برای تبیین ابعاد معرفتی آنها در علم و زندگی عملی بشر است، اما درنهایت ضمن اینکه هر دو، روش علمی را در تجربه و استقراء محدود نمیکنند، پوپر درحالی تجربه را بعنوان یکی از معیارهای تفکیک علم از غیر علم میداند که برای تجربه هیچ مبنای محکمی درنظر نمیگیرد، ولی ابنسینا تأکید دارد که تجربه از بدیهیات اولیه است و بنابراین در شکلگیری مجموعه معرفت بشری نقش مهمی دارد. در نوشتار حاضر، با تبیین و تحلیل تطبیقی دیدگاههای ابنسینا و پوپر درباب تجربه و استقراء، تلاش میشود توانمندهای رویکرد ابنسینا نشان داده شود.
خلاصه ماشینی:
شـباهت ديدگاه ابن سينا و پوپر، مواجهه نقادانه با مسئلۀ استقراء و تجربه و تلاش براي تبيين ابعاد معرفتـي آنهـا در علـم و زندگي عملي بشر است ، اما درنهايت ضمن اينکه هر دو، روش علمي را در تجربه و استقراء محدود نميکننـد، پوپر درحالي تجربه را بعنوان يکي از معيارهاي تفکيک علم از غير علم مـيدانـد کـه بـراي تجربـه هـيچ مبنـاي محکمي درنظر نميگيرد، ولي ابن سينا تأکيد دارد که تجربه از بديهيات اوليه اسـت و بنـابراين در شـکل گيـري مجموعه معرفت بشري نقش مهمي دارد.
اگرچه اين دو متفکر در دو مقطـع زمـاني و شـرايط جغرافيـايي و فکـري متفاوتي مي زيسته اند، اما وجود دغدغهِ مسئلۀ مشـترک، يعنـي تجربـه و اسـتقراء، ايـن امکـان را فراهم ساخت تا با تطبيق ديدگاه هاي آنها بتوان از مشـابهت هـا و اخـتلاف نگـرش هـاي آنهـا بـه تجربه و استقراء و درنهايت برتري تبيين يکي نسبت به ديگري در اين باب سخن گفـت ؛ ضـمن اينکه اهميت ابن سينا در سنت فلسفه اسلامي، بويژه در مسائل مربـوط بـه فلسـفه علـم و جايگـاه پوپر در فلسفه علم معاصر بر کسي پوشيده نيست .
بنابراين با نظر به اهميت ديـدگاه هـاي ايـن دو فيلسوف و جايگاه محوري تجربه و استقراء در فلسفه علم معاصر، تلاش ميشود به اين پرسـش پاسخ داده شود که وجوه مشـابهت و عـدم مشـابهت ديـدگاه ايـن دو متفکـر دربـاب اسـتقراء و تجربه چيست و وجه برتري تبيين هاي ارائه شده آنها از ديگري چه ميباشد؟ براي اين مقصـود، ابتدا ديدگاه هاي ابن سينا و سپس پوپر بررسي و نهايتاً نگرش هاي آنهـا بـا هـم تطبيـق و سـنجش خواهد شد.