چکیده:
مناسبات و رابطه بین فقه و اخلاق، در دوران معاصر بسیاری از اندیشمندان مسلمان را به تامل وا داشته است. آنچه در شکل گیری چنین تاملاتی نقش اساسی داشته است، وجود فتاوایی است که گاهی به ظاهر با ذائقه اخلاق سازگار نیست؛ یکی از این فتاوا که در فضای معاصر چالش های بسیاری را برانگیخته است، فتوا به جواز بهتان زدن به کسانی است که در دین ایجاد بدعت می کنند. برخی از فقیهان معتقدند گاهی مصلحت اقتضا می کند که به بدعت گذاران افترا بسته شود تا موجبات رسوایی آنان فراهم شده و مردم فریفته ایشان نشوند. اینکه چنین دیدگاهی تا چه میزان با آموزه های دینی همخوانی دارد، نگارنده را به تامل و استقصای فراگیر در ادله واداشت. لذا نوشتار حاضر در راستای نیل به این مهم در پژوهشی توصیفی ـ تحلیلی و با نگاهی مسئله محورانه، درصدد بررسی نظریه مزبور در پرتو قواعد و اصول دو علم فقه و اخلاق برآمده و در نهایت براساس داوری در ادله چنین دیدگاهی همسو با تعالیم و مقاصد شریعت نیست.
The relations between fiqh and morality have become a concern for many of Muslim scholars today. The why of such concern lies in issuing some feqhi edicts not in harmony with morality and, moreover, relating them to religion as seen in some feqhi books. One of such challengable edicts is the one permitting to accuse those of heresy in religion. Some faqihs believe that sometimes those of heresy should be accused and, in this way, be known and not be followed by people. That how one may think over such an edict as a religious rule, led the author to study feqhi proofs in detail. As is shown in the paper, the teachings of morality and fiqh are not in agreement with this edict.