چکیده:
جنگ جهانی اول (1336-1332 ق./ 1918-1914 م.) گرچه در اروپا آغاز شد، اما دامنه آن به تدریج به دیگر نقاط جهان از جمله ایران رسید. با اینکه دولت ایران اعلام بی طرفی کرد، اما دولت های درگیر موضع ایران را نادیده گرفتند. گروه های فکری، فرهنگی و سیاسی ایران، جنگ را با واکنش های متفاوتی تلقی کردند؛ در این میان، جنگ جهانی بازتاب در خور توجهی در ادبیات ایران به ویژه شعر یافت و اکثر شاعران ایرانی به عنوان بخشی از بدنه فکری و فرهنگی جامعه، شرایط اجتماعی ایران را که حمایت از دولت آلمان و انزجار و تنفر از دولت های انگلیس و روسیه بود، آشکار کردند. ادیب پیشاوری از جمله شاعران ایرانی بود که انتقاد از تهاجم دولت های انگلیس و روسیه را موضوع برخی از اشعار خود قرار داد. در این پژوهش، دیدگاه و نظریات ادیب در باره جنگ جهانی اول و چگونگی حمایت وی از آلمان و متحدانش و انزجار از انگلیس و روسیه بررسی می شود.
Although the World War I (1914-1918) broke out in Europe، it spread to other parts of the world including Asia and Iran. Even though Iran had declared all-out neutrality toward the war، this state of being neutral was not recognized by the countries involved. Various intellectual، cultural and political groups took different stances toward this war. Among other things، the war was remarkably reflected in the Persian literature particularly in poetry. Most of the Iranian poets as a part of the intellectual and cultural body of the society، expressed the position of the Iranian society، their support for Germany and their hatred toward Britain and Russia. Adib Pishawari was one of those poets who in their poems criticized the invasion of Russia and Britain. This paper aims at providing an overview of the positions and views of Adib as regards the WWI and his support for German and its allies as well as the hatred toward Russia and Britain.
خلاصه ماشینی:
گروههاي فکري، فرهنگي و سياسي ايران، جنگ را با واکنش هاي متفاوتي تلقي کردند؛ در اين ميان، جنگ جهاني بازتاب در خور توجهي در ادبيات ايران به ويژه شعر يافت و اکثر شاعران ايراني به عنوان بخشي از بدنه فکري و فرهنگي جامعه ، شرايط اجتماعي ايران را که حمايت از دولت آلمان و انزجار و تنفر از دولت هاي انگليس و روسيه بود، آشکار کردند.
به نظر او، قيصر آلمـان از اينکـه انگلسـتان توانسـته اسـت کشور تازه نفسي چون آمريکا را در جنگ با خود همراه کند، احساس نگراني کرده است : غمــيشــد ز جنگــي کــه ســرهنگ شــاه همـــيکـــرد بـــا فـــر و فرهنـــگ شـــاه (همان: ١٣٥) اديب ، آمريکا را «ريکاشه » (خارپشت بزرگ) خوانده و همراه بريتانيـا، هـدف «مرغـواي» (نفرين ) خويش قرار داده وقيصر آلمان را به سبب کوشش فراوان براي سرکوب آنـان شايسـته مُرُوا (دعا) دانسته است : بهــراين ريکاشــه کــز امريــک خواســـت دشــــمن خـــــونخــــوار آمريکـــــايمش مَرغــــوا چنــــدان بــــر او بــــادي زِمَــــن کــــه بــــه جــــانِ شــــه بــــود مُــــرواَيمَش (پيشاوري، ١٣٦٢: ٧٦) وي با تحليل سياسي سنجيده اي، عامل پيروزي متفقين را راه يافتن آمريکا به جنگ بـا خدعۀ انگليس دانسته و چنين سروده است : شاه جرمن کوفت اين پتياره را ليـک از قضـا حائــل آمــد در ميانــه کــار افــزار ولســني گــر نيــاوردي زمانــه پــاي ولســن در ميــان از زمين کوتـاه گشـتي ر ساکسـني ١ دسـت جـو (همان: ١٣٢) دولت روماني از آغاز جنگ عالم گير، سياست احتياطآميزي در پيش گرفت ، اما پـس از مدتي ، دولتمردان اين کشور دريافتند که منافع آنها در جنگ ، اتحاد با متفقـين اسـت ، زيـرا بـه پيروزي متفقين بسيار خوشبين بودند (عصـرجديد، س ٢، ش ١٢٠: ص ١).