چکیده:
ﺗﺤﺰب ﺳﺎﻟﻢ و ﻗﺎﻋﺪهﻣﻨﺪ از ﻣﻠﺰوﻣﺎت ﺿﺮوری و ﮔﺮﯾﺰﻧﺎﭘـﺬﯾﺮ دﻣﻮﮐﺮاﺳـﯽ اﺳـﺖ و دارای ﮐـﺎروﯾﮋه ﻫـﺎی ﻣﻬﻤـﯽ ﻫﻤﭽـﻮن ﻧﻈﺎرت ﺑﺮﺣﮑﻮﻣﺖ، ﺗﺮﺑﯿﺖ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺗﻮدهﻫﺎ، ﮔﺴﺘﺮش و ﻧﻬﺎدﯾﻨﻪﮐﺮدن اﺧﻼق ﻣﺪﻧﯽ و ﻓﺮﻫﻨـﮓ ﻣﺸـﺎرﮐﺘﯽ و ﻣﺎﻧﻨـﺪ آن اﺳـﺖ. ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ رﯾﺸﻪﻫﺎ ﯾﺎ ﻋﻮاﻣﻞ ﺗﺎرﯾﺨﯽ- ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﻣـﺆﺛﺮ ﺑﺮﻧﺎﮐـﺎﻣﯽ و ﻋـﺪم ﺘﺤﺰب ﻧﻬﺎدﻣﻨـﺪ در اﯾـﺮان در ﺳـﺪه اﺧﯿﺮﭼـﻪ ﺑﻮدهاﻧﺪ؟ ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ دﻻﯾﻞ در اﯾﻦ ارﺗﺒﺎط ﻋﺒﺎرﺗﻨﺪ از:درﮔﯿﺮﺷﺪﮔﯽ ﺷﺪﯾﺪ اﺣﺰاب در ﺟﻨﮓ ﻗـﺪرت و ﻓﺎﺻـﻠﻪ ﮔﯿـﺮی از اﺧـﻼق ﻣﺪﻧﯽ و ﻗﻮاﻋﺪ ﺑﺎزی دﻣﻮﮐﺮاﺗﯿﮏ، ﻧﺨﺒﻪﮔﺮاﯾﯽ ﺣﺎﮐﻢ ﺑﺮ اﺣﺰاب و ﻓﺎﺻﻠﻪﮔﯿﺮی از ﺗﻮدهﻫﺎ، ﻋﺪم اﻫﺘﻤﺎم ﺟﺪﯾﺒﻪ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﺳﯿﺎﺳـﯽ و اﺟﺘﻤﺎﻋﯿﺘﻮدهﻫﺎ، رﻗﺎﺑﺖ ﻏﯿﺮﻗﺎﻋﺪهﻣﻨﺪ، ﻏﯿﺮﻧﻬﺎدﻣﻨﺪ و ﺳﺘﯿﺰهﺟﻮﯾﺎﻧﻪ اﺣﺰاب، ﻋـﺪم ﺗﻌﻬـﺪ ﻋﻤﻠﮑـﺮدی ﺑـﻪ ﻓﺮﻫﻨـﮓ ﻣﺸـﺎرکتی و ﻣﺤﺪودﯾﺖﻫﺎی ﺳﯿﺎﺳﯽ از ﻧﺎﺣﯿﻪ ﺣﮑﻮﻣﺖ.در اﯾﻦ ﻧﻮﺷﺘﺎر، از ﻧﻈﺮﯾﻪﻫﺎی ﺟﺎﻣﻌـﻪ ﺷـﻨﺎﺧﺘﯽ ﺳﯿﺎﺳـﯽ ﻣـﺮﺗﺒﻂ ﺑـﺎ ﭘـﯿﺶﺷـﺮاﯾﻂ ﻧﻬﺎدی، ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ و اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎ ﺗﺤﺰب ﻧﻬﺎدﻣﻨﺪ ﺑﺮای ﺗﺪوﯾﻦ ﻓﺮﺿﯿﻪ ﻫـﺎ و ﭘﺎﺳـﺨﮕﻮﯾﯽ ﺑـﻪ ﺳـﺆال ﻫـﺎاﺳـﺘﻔﺎده ﺷـﺪه اﺳﺖ.ﯾﺎﻓﺘﻪ ﮐﻠﯽ ﻣﻘﺎﻟﻪ آن اﺳﺖ ﮐﻪ درﺳﺪه اﺧﯿﺮ،رﻗﺎﺑﺖ ﺳﯿﺎﺳﯽ - ﺣﺰﺑﯽ در اﯾﺮان ﻋﻤﺪﺗﺎ ﻧﺎﺳﺎﻟﻢ، ﻗـﺪرت ﺑﻨﯿـﺎد و ﻏﯿﺮﻧﻬﺎدﻣﻨـﺪ ﺑﻮده اﺳﺖ و در ﻋﻤﻞ ﻣﺎ ﻓﺎﻗﺪ ﺗﺤﺰب ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی واﻗﻌﯽ ﺑﻮدهاﯾﻢ و اﯾﻦ اﻣﺮ، ﺑﻪ ﺑﯽ اﻋﺘﻤﺎدی ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟﻪ ﻣـﺮدم ﺑـﻪ اﺣـﺰاب در اﯾﺮان ﻣﻨﺠﺮ ﺷﺪه اﺳﺖ.
خلاصه ماشینی:
گرچه در ارتباط با موضوع ناکامی تحزب در ایران، مقالات قابل توجهی وجود دارد؛ اما انجام این نوشتار به دلیل عدم جامعیت آثار نوشتاری موجود و نیز تحلیل این موضوع در چارچوب رویکرد نظری نهادمندی هانتینگتون و پیوستار زمانی موضوع مورد بحث با عنایت به اشتراک قابل توجه در علل آن در سده اخیر، از ضرورت قابل توجهی برخوردار بود.
ویژگیهای جامعه به ظاهر مدنی؛ اما در عمل عمدتا غیرمدنی عبارتند از: 1- مشارکت غیرفراگیر و محروم سازی اقلیتها و برخی گروهها از این فرایند (استیلای اکثریت بر اقلیت )؛ 2- دستاندازی دولت و مقامات حکومتی به جامعه مدنی و جلوگیری از استقلال نهادهای مدنی؛ 3- عدم تساهل نهادهای مدنی و تجاوز آنها به حقوق و منافع گروههای دیگر؛ 4- فاصلهگیری جدی نهادهای مدنی و اعضای آنها از اخلاق مدنی، قانونمندی و فضایل اخلاقی؛ 5- دولت ضعیف و تسخیر آن توسط گروههای خاص؛ 6- اراده معطوف به قدرت سیاسی در گروهها و نهادهای مدنی و گسترش فساد و زدوبند بین آنها و مقامات حکومتی؛ 7-عدم مسؤولیتپذیری مدنی رسانهها و عدم انعکاس واقعی نقدها و خواستههای واقعی مردم؛ 8- خارجشدن گفتگوها در حوزه عمومی از چارچوبهای قانونی، برابری و منطق متقاعدسازی(Whithead, 2004: 31-34).
مهمترین نشانگان این مقطع تاریخی عبارت بودند از: عملکرد غیرمتساهل و انعطافناپذیر احزاب دو طیف اصلی جامعه نسبت به یکدیگر، عدم گفتگوهای آرام و منطقی بین تشکلات سیاسی و اتهام زنیهای شدید و عمدتا بزرگنمایی شده آنها به یکدیگر از طریق رسانهها و نشریات وابسته.