چکیده:
اغلب پژوهشهای حوزۀ ساختار سرمایه پیرامون دو نظریۀ غالب توازن و سلسلهمراتب صورت پذیرفته است. شواهد تجربی نشان میدهد نظریههای یادشده، که هر یک بهطور جداگانه ارزیابی شدهاند، میتواند بهعنوان مکمل یکدیگر نیز در نظر گرفته شوند. هدف پژوهش حاضر بررسی چارچوب تعدیل ساختار سرمایهای است که در آن مؤلفههای نظریههای توازن و سلسلهمراتب توأمان در نظر گرفته میشوند و نیازهای تأمین مالی خارجی تأثیر تعیینکنندهای در بهکارگیری تصمیمات ساختار سرمایه ایفا میکنند. بدینمنظور نمونهای متشکل از 155 شرکت پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران بین سالهای 1384 تا 1393 انتخاب شد. برای آزمون چارچوب تعدیل ساختار سرمایه مبتنی بر نظریههای توازن و سلسلهمراتب، از تحلیل دادههای تابلویی و روش تأثیرات آمیخته (MEM) استفاده شد. یافتهها نشان میدهند بیشتر تعدیلات ساختار سرمایه زمانی رخ میدهند که سطح اهرم مالی بالاتر (پایینتر) از اهرم مالی هدف است و شرکتها با مازاد (کسری) منابع مالی مواجهاند. افزون بر این، اگر سطح اهرم مالی بالاتر از اهرم هدف باشد، شرکتهای دارای مازاد منابع مالی، مقدار بیشتری از مازاد خود را صرف تسویۀ بدهی میکنند.
Most of capital structure researches have been conducted on the two dominant theories: trade-off and pecking order. Based on the trade-off theory، every firm has a target capital structure، while pecking order theory assumes that there is no target capital structure and firms follow a specific financing hierarchy. Many empirical evidence shows that such theories، which have been largely evaluated in isolation from one another، should be viewed as complements. This research aims to study a capital structure adjustment framework in which basic intuition of both pecking order and trade-off theories have been considered and also effect of external financing needs examined in capital structure decisions. Our sample consists of 155 companies listed in Tehran Stock Exchange for the period from 1384 to 1393. Using panel data analysis and mixed effect method، we find that most adjustments occur when firms have above-target (below-target) debt with financial surplus (deficit). Moreover، firms with above-target debt use more amount of their financial surplus to pay off debt compared to ones with below-target debt.
خلاصه ماشینی:
یافته ها نشان مـی دهنـد بیشتر تعدیلات ساختار سرمایه زمانی رخ می دهند که سطح اهرم مالی بالاتر (پایین تـر) از اهـرم مالی هدف است و شرکت ها با مازاد (کسری ) منابع مالی مواجه اند.
آیا برای انحراف از نسبت بدهی هدف بر نوع انتخاب بـدهی یـا حقـوق مالکانـه تـأثیر می گذارد؟ پیشینة نظری و تجربی پژوهش طبق نظریة ایستای توازن ١، ساختار سرمایة شرکت ها بـه گونـه ای انتخـاب مـی شـود کـه منـافع به دست آمده از تأمین مالی با بدهی (مانند سپر مالیاتی و کاهش تضاد منافع مدیران و سهامداران ) با هزینه های مستقیم و غیرمستقیم درماندگی مالی تهاتر شود.
Basic partial adjustment کردند و نشان دادند شرکت های دارای کسری منابع مالی و سرمایه گذاری و سودآوری بیشتر، بـا سرعت بیشتری ساختار سرمایة خود را تعدیل می کنند.
چارچوب تعدیل ساختار سرمایه هم زمـان بـر نظریـات توازن و سلسله مراتب مبتنی است (بدین معنا که شرکت ها دارای نسـبت بـدهی هـدف بـوده و در عین حال به هزینة انتخاب نامساعد توجه دارند و فقط زمانی به سوی اهرم هدف حرکت می کنند که منافع آن بیش از هزینه های تعدیل باشد).
این نتایج نشان می دهد در صورتی که سطح بدهی بالاتر از هدف باشد، شرکت های دارای مازاد منابع مالی با سرعت بیشتری ساختار سـرمایه را تعدیل می کنند.
در این باره می توان گفت که در شرایطی که سطح بدهی پایین هدف است ، شرکت های دارای کسری منـابع مالی تمایل بیشتری به تعدیل ساختار سرمایه دارند.
The Investigation of Asymmetry in Speed of Capital Structure Adjustment: Dynamic Panel Threshold Models.