چکیده:
هر نظام اخلاقی بر مبنای متعددی اعم از مبانی هستیشناختی، انسانشناختی و معرفتشناختی بنا شده است. مقصود از مبانی، مباحث نظری است که در شکلگیری مکاتب اخلاقی و نوع گزارههای آن، تحلیلها و داوریهای اخلاقی تاثیری مستقیم دارد. در این مقاله از رهگذر تامل بر اشعار مولانا در مثنوی به بررسی قلب که یکی از مبانی انسان شناختی اخلاق عرفانی است، پرداختهایم.
نخست معنا و مفهوم و کارکردهای معرفتی و عملی قلب از دیدگاه عرفا بررسی شد سپس معنای این دو مفهوم در اشعار مولانا تبیین گردید آنگاه کارکردهای معرفتی (شهودی) و عملی قلب و اثر آن بر اخلاق عارفانه روشن شد.
خلاصه ماشینی:
"نظر به اینکه هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی «قلب وکارکردهای معرفتی وعملی آن از دیدگاه مولانا و تخلق به خوی کبریایی » می باشد، برآنیم تا به پرسش های زیر پاسخ دهیم : مراد از قلب چیست ؟ کارکردهای آن از دیدگاه مولانا چه می باشد؟ آیا قلب بر اخلاق عرفانی تأثیرگذار است ؟ پیشینه پژوهش بدون شک در کتابهای عرفانی توضیح مفصلی درباره قلب وجود دارد که عمدهترین آن مباحث در کتاب فتوحات مکیه (ابن عربی ، بی تا: ٢٨٩/١) آمده است که شارحان فصوص- الحکم از جمله عبدالرحمان جامی در کتاب نقدالنصوص (جامی ،١٣٧٠: ٢٠٥) و قیصری در کتاب شرح فصوص (قیصری، ١٣٧٠: ٢٢٩) به مفهوم قلب و تجلیات و ظهورات تفصیلی حق بر قلب پرداخته اند.
همین طور مولوی در مثنوی به تأثر از دیگر عرفا به قلب و کارکردهای آن نظر داشته است که پژوهشگران و شارحان به شرح و بسط آن پرداخته اند و مقاله ای با عنوان «مقام و مرتبة دل در مثنوی» در فصلنامه علمی -تخصصی علامه به چاپ رسیده که پس از تعریف دل، مقام و مرتبه آن را از دیدگاه مولانا به عنوان عرش ربانی ، نظرگاه الهی ، خانه خدا، آینه جمال نمای الهی ، جوهر هستی و عالم اکبر مورد بررسی قرار داده است .
»در حقیقت محل تجلی وحی ، قلب انبیاء می باشد و این مطلبی است که قرآن کریم نیز بر آن تأکید می کند و می فرماید: «نزل به الروحالامین علی قلبک لتکون من المنذرین » (شعراء/١٩٣) رومیــان آن صــوفیانانــد ای پــدر بــی ز تکــرار و کتــاب و بــی هنــر لیک صیقل کـردهانـد، آن سـینه هـا پاک از آز و حرص و بخل و کینه هـا آن صــفای آینــه ، لاشـک دل اســت کـو نقـوش بـی عـدد را قابـل اسـت (همان: ٣٤٨٦/١–٣٤٨٤) او همچنین می گوید: حکم حضرت حق بر لوح دل پدیدار می شود."