چکیده:
در میان آیات کریمه قرآن آیاتی وجود دارد که خداوند متعال از امر خاصی به طور ویژه یاد کرده ، یا بر عبارتی که ظاهرا افاده عموم مینماید با ذکر واژه یا اصطلاحی خاص ، تخصیص میزند که در اصطلاح مفسران به آن «تخصیص بالذکر» میگویند. پژوهش پیش رو که به روش توصیفی- تحلیلی سامان یافته به دنبال پاسخ این پرسش است که مراد از تخصیص بالذکر در قرآن چیست و خداوند متعال از انجام این عمل چه اهدافی را دنبال مینماید؟ با سیری در تفاسیر گوناگون از مفسران بزرگ و شهیر، به جستجوی برخی از فوائد تخصیص بالذکر در میان آیات پرداخته و این نتیجه حاصل شد که هرجا خداوند حکیم از چیز خاصی یاد نموده ، بیهدف نیست ، بلکه بنا بر دلیل خاصی بوده که عقل سلیم با کمی تامل آن را در مییابد؛ از قبیل تشریف و تعظیم ، دفع توهم نسبت به آن موضوع ، حصر و اختصاص ، مناسبت سیاق ، مناسبت لفظ با معنا، مناسبت با احوال مشرکان و... و این قطره ای است از دریای وسیع بلاغت و بدایع قرآن مجید.
خلاصه ماشینی:
"به عنوان مثال در «بدیع القرآن » باب «حصر جزئی و الحاق آن به کلی» در آیه ﴿و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها إلا هو و یعلم ما فی البر و البحر و ما تسقط من ورقۀ إلا یعلمها و لا حبۀ فی ظلمات الأرض و لا رطب و لا یابس إلا فی کتاب مبین ﴾٧ خداوند پس از آن که به صورت اجمالی خبر داد که کلیدهای غیب به دست اوست ، خویشتن را به این معنی ستود که دانای به موجودات صحرا و دریا، از قبیل حیوان ، گیاه و جماد است (و کلیات مولدات ) را به حصر درآورد، و خدای - سبحان - دانست به آن مقدار، معنای مدح کامل نمیگردد؛ زیرا ممکن است فرد ضعیفی گمان برد که او کلیات ، نه جزئیات را میداند- زیرا مولدات سه گانه هرچند نسبت به مفهوم کلی «عالم » جزئیاند؛ ولیکن هر کدام از آنها نسبت به اجناس متوسط و انواع و اصناف انواعی که زیر مفهوم آن قرار دارد کلی است - پس خداوند برای حصول کمال ، مدح گفت : ﴿و ما تسقط من ورقۀ إلا یعلمها﴾ و دانست که در آن علم ، ممکن است او را شریکی از مخلوقاتش باشد که او خود ادراکش داده و بر طریق آن علم راهنماییش نموده و در نتیجه در علم به آن معلوم شرکت یافته است ، پس خداوند خویشتن را بر چیزی که در علم به آن شریکی ندارد، ستود و گفت : ﴿و لا حبۀ فی ظلمات الأرض ﴾، آنگاه آن جزئیات را پس از حصر آنها، به کلیات ملحق ساخت ."