چکیده:
ارتباط میان شناخت خود و شناخت خدا، از مشهورترین تاکیداتی است که در آموزه های دین اسلام بیان شده است. پرسش هایی مانند: «منظور از شناخت خود، کدام گونه از شناخت است؟»، «این نوع شناخت، چگونه معرفتی از خداوند را به ارمغان می آورد؟» و «ملازمه میان این دو معرفت، چگونه قابل تبیین است؟»، مسائلی اند که هر ذهن متفکری را به خود مشغول می سازند. نظریه هایی که در پاسخ به این پرسش ها مطرح شده اند، تفاوت های قابل ملاحظه ای با یکدیگر دارند؛ تفاوت هایی همچون: «محال بودن چنین معرفتی تا واجب بودن شناخت نفس»، «منتهی شدن به معرفت اصل وجود خدا تا وصول به معرفت اسما و صفات او» و «شهود نفس که به معرفت حضوری رب منجر گردد تا شناخت حصولی آن دو، شناخت قبلی خدا تا پی بردن به وحدت شخصی وجود». با توجه به چنین فراز و فرودهایی، تبیین مقصود این گونه روایات و نقد و بررسی نظریه های مقابل، امری لازم در جهت پی بردن به مقصود واقعی این روایات است. در این نوشتار، پس از دسته بندی نوین در مورد نظریه ها و نقد و بررسی آنها، مقصود این احادیث را تحلیل کرده ایم تا گامی موثر درباره مهم ترین فصل خداشناسی یعنی اثبات اصل وجود خداوند برداشته باشیم.
The relation between knowing ones' Self and knowing Allah is one of the most familiar issues highlighted in the Islamic doctrines. There are questions to be answered such as، "What kind of knowledge is meant by this Self-knowledge?"، "What kind of Knowing Allah can be brought about by Self-Knowledge?"، and "How can we explain the implication between these two pieces of knowledge?" Theories proposed to those questions differ considerably from one another. For example، "Some say that Self-knowledge is impossible، but others say that not only it is possible but also it is an obligation to acquire such knowledge." "Some say that Self-Knowledge leads us merely to the knowledge that Allah exists، but others claim that it brings about the knowledge of divine names and attributes، too." "Some say that self-intuition leads to the intuition of Lord Almighty in order to provide for the conceptual knowledge of both." "Some say that it leads to our prior knowledge of Allah and others argue that it helps acquire the knowledge of personal oneness of existence (panentheism)." Viewing such ups and downs in this hadith، it goes necessary to examine those opposing theories in order to be able to explain the real meaning of it. In what follows، the author has categorized and examined those theories in order to take a decisive measure on the issue of Allah's existence.
خلاصه ماشینی:
"در این مقاله درباره چگونگی ملازمـه میـان شـناخت خـود و شناخت خدا، چهارده نظریه را بررسی خواهیم کرد و در مورد این مسئله بحث خواهیم کرد که آیـا ملازمه مد نظر این آیات و روایـات، در محـدوده معرفـت حضـوری برقـرار اسـت یـا در شـناخت حصولی؟ آیا لازمه معرفت نفس ، شناخت اصل خداوند یا شناخت صفات و اسما اوست ؟ این روایت که از غرر روایات معصومان و مشهورترین روایات این باب است ، هم از نبی مکـرم اسلام (مجلسی ، [بیتا]، ج٢، ص٣٢/ همان، ج٥٨، ص٩٩) و هم از امامالعرفا حضـرت امیـر (تمیمی آمدی ، ١٣٦٦، ص٢٣٢/ صابری یزدی ، ١٣٧٥، ص٧٨) نقل شده است .
همچنین در مورد صفاتی مانند حیات، علـم و قدرت که انسان نخستین آگاهی خود درباره آنها را از تحلیل اوصاف درونی خود به دسـت آورده است ، در این صورت می توان شناخت نفس را بـه عنـوان راه انحصـاری شـناخت خـدا پذیرفت ؛ هرچند از این جهت که بحث بر صفات انسان و صفات خدا متمرکز شده اسـت ، بـه گونه ای به نظریه سوم بازگشت دارد.
از آنجا که شناخت حصـولی در محـدوده مفـاهیم مسـجون اسـت و در وادی غیبـت محصـور میباشد، این روایت ممکن است به دنبال معرفی شـناخت حضـوری باشـد و چـون شـناخت حضوری خداوند ممکن نیست و هیچ کس طاقت درک کنه ذات او را ندارد و از سوی دیگـر، هرکس به نفس خود علم حضوری دارد، ایـن نظریـه تنهـا راه شـناخت حضـوری خداونـد را معرفت حضوری نفس دانسته است ."