چکیده:
هدف پژوهش مشخص کردن صفات شخصیتی، اختلالات روانی و ویژگیهای جمعیت شناختی پیش بینی کننده طلاق در زوجین شهر تهران بود. طرح این پژوهش از نوع علی ـ مقایسه ای و روش نمونه گیری خوشه ای بود. به این منظور از بین مجتمع های قضایی خانواده شهر تهران، سه مجتمع به صورت تصادفی انتخاب و از بین زوجین در معرض طلاق مراجعه کننده 60 نفر (30 زوج) انتخاب شدند. برای گروه نمونه زوجین عادی نیز از بین مناطق شهرداری تهران سه منطقه به صورت تصادفی انتخاب، و از طریق سرای محله های آن 30 زوج انتخاب شدند. سپس پرسشنامه های پنج عاملی شخصیت (فرم کوتاه)، سیاهه نشانه های اختلالات روانی (SCL-90) و جمعیت شناختی در نمونه های مورد نظر اجرا شد. یافته ها نشان داد که از بین ابعاد آزمون پنج عاملی در روان رنجوری، تجربه گرایی و وظیفه شناسی و از بین ابعاد آزمون SCL-90 بجز روان پریشی در دیگر مقیاسها، بین دو گروه تفاوت معنادار وجود داشت (05/0 > P). نتایج تحلیل رگرسیون لجستیک دو ارزشی نشان داد که متغیرهای افسردگی، افکار پارانوییدی، تعداد فرزندان، میزان درامد و روان رنجوری، قویترین پیش بینی را برای احتمال در معرض طلاق قرار گرفتن زوجین فراهم می کند به این شکل که افزایش افسردگی، افکار پارانوییدی و روان رنجوری احتمال طلاق را افزایش می دهد و افزایش تعداد فرزندان و میزان درامد احتمال طلاق را کاهش می دهد. این یافته ها اهمیت ویژگیهای شخصیتی، اختلالات روانی و عوامل جمعیت شناختی را در پدیده طلاق نشان می دهد.
خلاصه ماشینی:
"در تبیین معنادار شدن افسردگی میتوان گفت که گسترش اختلالات خلقی مانند افسردگی در مقایسه با دیگر اختلالات در جمعیت های عمومی بیشتر است ؛ لذا احتمال تأثیرگذاری آن بر روابط زناشویی نیز بیشتر است ؛ اما در عین حال میتوان گفت بروز مشکلات زناشویی در زوجین در معرض طلاق آنها را به سمت افسردگی سوق میدهد و باعث افزایش میانگین این اختلال در این گروه میشود.
تبیین قابل طرح در مورد این یافته ها عبارت است از اینکه اولا میزان درامد بیشتر به رفع نیازهای سطح پایین تر منجر میشود و مسلما چنانچه زوجین ، دغدغه ارضای نیازهای سطح پایین (مانند آنچه در نظریه مزلو مطرح است ) را نداشته باشند، فرصت بیشتری برای رشد و شکوفایی و تلاش به منظور بهبود روابط زناشویی خود خواهند داشت ؛ اما اگر زوجین در فشارهای روانی ناشی از درامد کم و دغدغه های تأمین نیازهای اولیه خود باشند، این مسئله بر تعاملات آنها تأثیرات نامطلوبی بر جای میگذارد و احتمال در معرض طلاق قرار گرفتن را افزایش میدهد.
در شهر اصفهان نیز با توجه به بافت فرهنگ شهر و شهروندی، که شهری صنعتی و در عین سنتی و مذهبی است ، تغییراتی در میزان مصرف و نوع نگرش خانواده ها نسبت به مصرف انجام شده و دغدغه هایی را ایجاد کرده است ؛ لذا با توجه به مسائل و مشکلات ناشی از مصرفگرایی، این پژوهش در صدد است رابطه سبک زندگی اسلامی را با میزان مصرفگرایی خانواده های اصفهانی مورد بررسی قرار دهد."