چکیده:
در مقالۀ حاضر، دلالت تقدیم و تأخیر در ساختار جملههای مثبت و منفی از دیدگاه عبدالقاهر جرجانی بررسی شدهاست. تقدیم و تأخیر، موضوعی بلاغی و یکی از مباحث اصلی دستور زایاـگشتاری است. جرجانی اعتقاد دارد که ترتیب کلمات در ترکیب، براساس معنا صورت میگیرد و بر این نکته تأکید میکند که اگر ترتیب کلمات در جمله براساس معنا نبود، تقدیم و تأخیر هیچ ارزش دلالی و معنایی نداشت. وی با ژرفنگری، اغراض نحوی و بلاغی و معنایی تقدیم و تأخیر را اثبات میکند و با آوردن شواهد و مثالهای فراوان، تلاش میکند دیدگاه خود را در باب تقدیم و تأخیر تشریح کند، و به معنا در ساخت جمله، توجه ورزد. این پژوهش، با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی، به این نتیجه میرسد که بسیاری از آرا و دیدگاههای جرجانی، ارتباط تنگاتنگی با جدیدترین نظریات زبانی دارد. عبدالقاهر نیز به ساختار کلام، مبانی دستور زایاـگشتاری، وحدت بین لفظ و معنا (مباحث فرمالیستی)، بافت زبانی و غیرزبانی و... اهتمام ورزیده و معتقد است در فرایند فهم متن، باید به همۀ این عناصر توجه کرد.
Nizami Ganjavi (1141 to 1209) and Bidel Dehlavi (1642–1720) are two prominent poets known for their innovations. There are many ambiguous elements in the level of their languages، from which the ambiguous compositions are the most important. Ambiguous compositions are compound words formed when two or three morphemes are put together and act on the horizontal axis of language as a meaning unit. Most researchers believe in special ambiguous compositions as a monopoly of Hindi poets. Nizami's special compositions are being compared and analyzed with those of Bidel's in present essay. To analyze the structure and to express the meaning of ambiguous components، they are studied according to their "core meaning" and "semantic component". The essay is to show the ambiguous compositions in two different literary periods، and to demystify them. The result indicates that most of ambiguous compositions are in deep structure of a full sentence with syntactic and semantic relations، and that creating the special ambiguous compositions is not limited to Bidel and other poets of Hindi style.
خلاصه ماشینی:
علمای قدیم نیز به این پدیده زایاـگشتاری توجه کرده اند و بسیاری از مباحثی را که جرجانی در کتابش مطرح کرده است ، بیـان کـرده انـد، امـا فرق زیادی بین بررسی جرجانی در بـاب تقـدیم و تـأخیر و بررسـی علمـای قبـل از جرجانی وجود دارد؛ زیرا علمای پـیش از جرجـانی بـا دلایـل بلاغـی و معناشناسـی، مبحث تقدیم و تأخیر را مورد بررسی قرار ندادند و فقط به موضوع توجـه و اهتمـام و احیانا تنبیه و تأکید اکتفا کردند (نک : دزه یی، ٢٠٠٨: ٥١).
رعایت جنبه نحوی یا کاربرد نحوی در متن و پیوند نحو با معنا، ترتیب کلمـه در جملـه و ارتباط کلمه با کلمات دیگر، وحدت تألیف بین معنا و لفظ ، جزو مباحث ارزشـمندی اسـت که جرجانی در کتاب دلائل الإعجاز مطرح ساخته است .
معناشناسی جدید نیز تأکید میکند که کلمه در ارتباط با کلمات دیگر، دلالت دومی را کسب میکند و باید هماهنگی بین معانی و موقعیت مناسب الفـاظ در جملـه رعایـت شود و به این ترتیب کلمه در داخل ترکیب با تأکید به اهمیت هماهنگی و نظم بـین عناصر جمله و بـا توجـه بـه کـاربرد دلالـیاش ، مزیـت و فضـیلت کسـب مـیکنـد (عبدالجلیل ، ٢٠٠٢: ١٤٩).
٤. دیدگاه عبدالقاهر جرجانی درباره تقدیم و تأخیر جرجانی معتقد است که ترتیب کلمات در ترکیب ، براساس معنا صورت میگیرد و بـر ایـن نکته تأکید میکند که اگر نظم کلمات در جمله براساس معنا نبود، تقـدیم و تـأخیر، هـیچ ارزش دلالی و معنایی نداشت .