چکیده:
فراروایت های روشنگری موجب تمایز «غرب» و «بقیه» شد. بر مبنای این فراروایت ها ، تمدن، فرهیختگی، مدرنیته و تحول در غرب ظاهر گردید و «دیگری» سویه تاریک بود؛ فراموش شده، سرکوب و نفی شده و تصویر معکوس روشنگری و مدرنیته. غرب با اختصاص دادن سویه های مثبت این تقابل های دوگانه به خود و قرار دادن شرق در قطب منفی یا منفعل این تضادها، شان و جایگاه خویش را بازتعریف و شرق را در موقعیت پست تری که به او ارزانی داشته است، تثبیت می کند. آنچه در این مقاله در پی پاسخ گویی به آن هستیم، بررسی ریشه های نظریه بنیادگرایی اسلامی، کارکردها و آشکارسازی خشونت نمادین پنهان در آن است. براین اساس، ادعای پژوهش حاضر این است که یکی از فراروایت های ساخته و پرداخته غرب، «نظریه بنیادگرایی اسلامی» است که ادعای تببین و توضیح تاریخ تمدن اسلامی را به شکلی علمی دارد و در قالب این فراروایت، بنیادگرایان مسلمان نقش «دیگری» را برای غرب ایفا می کنند. در این راستا، جریان های خشونت طلبی نظیر طالبان، القاعده، داعش و ... به عنوان نشانه برخورد اسلام با غرب بازنمایی می شوند. این دوگانه دوست/دشمن منطق سیاست میان ملت ها را در عصر حاضر برمی سازد.
خلاصه ماشینی:
"براین اساس ، ادعای پژوهش حاضر این است که یکـی از فراروایت های ساخته وپرداخته غرب ، «نظریه بنیادگرایی اسلامی» است که ادعای تببین و توضیح تاریخ تمدن اسلامی را به شکلی علمی دارد و در قالب این فراروایت ، بنیادگرایان مسلمان نقش «دیگری» را برای غرب ایفا میکنند.
بنیادگرایی اسلامی، خشونت نمادین ، شرق شناسی، فراروایت مقدمه عصر روشنگری مبنای شکل گیری نسخه های روایت بزرگ بود و در این دوره ، روشنفکران تقابل مطلقی میان تمدن مدرن و دیگر تمدن ها برقرار کردند.
در نتیجه ، میتوان نشان داد که چگونه جامعه شناسی مدرن به مثابه علم الاجتماع از فراروایت منفی بنیـادگرایی، بـرای توجیه پست بودن تمدن اسلامی استفاده میکند و برای مشروعیت بخشـی بـه خـود، بـه اسطوره بدبختی، عقب ماندگی و تروریسم متوسـل مـیشـود و همـه اینهـا را در خـدمت فراروایت عقل و دانش قرار می دهد که در غرب بر اسطوره پیشرفت و خوشبختی مشـروع هستند.
بنابراین ، بعید است بتوان ادعا کرد این افراد به دنبال احیای ارزش های اسـلامی در برابـر تمدن غرب هستند و هر تفسیری که بخواهد فعالیت هـای تروریسـتی داعـش را تنهـا در قالب روایت غربی بنیادگرایی اسلامی تفسیر کند، باید برای این مسئله پاسخی ارائه دهد.
بنـا بـر ادعـای ایـن مقاله ، این نظریه در بیانی لیوتاری، یکی از فراروایت هایی است که از سـوی اندیشـمندان غربی ساخته وپرداخته شد و ریشه هـای آن را مـیتـوان در مفروضـات عصـر روشـنگری جست وجو کرد؛ کلان روایتی منفی که مدعی است توانایی تببین و تشریح تاریخ تحـولات جهان اسلام را دارد و از این نظر در نقطه مقابل کلان روایت مثبت پیشرفت قرار میگیـرد که فرآورده عصر روشنگری بود."