چکیده:
این مقاله در تلاش است که مشارکت سیاسی زنان در دوره پهلوی دوم سالهای ٥٧-١٣٢٠ را با رویکردی توصیفی و تحلیلی بررسی کند و مشارکت سیاسی زنان به عنوان متغیری وابسته در نظر گرفته شده است . فرض اصلی مقاله این است که میزان مشارکت سیاسی زنان تحصیل کرده و متعلق به طبقات بالای جامعه در مقایسه با سایر زنان بیشتر و فعالیت سیاسی آنان نیز متاثر از فرهنگ سیاسی تبعی همسران و پدرانشان است و از سوی دیگر دامنه این مشارکت به دلیل اقتدارگرابودن رژیم پهلوی دوم محدود به خواست این رژیم بوده است در واقع میتوان گفت در رژیم پهلوی نه تنها مشارکت به معنای واقعی کلمه تحقق نیافت بلکه مدرنیزاسیون سریع رژیم پهلوی منجر به بحران هویت از سویی و از سوی دیگر عدم تحقق حقوق زنان منجر به گرایش بیشتر به مذهب و شرکت فعال زنان در حمایت از انقلاب اسلامی گردید.
خلاصه ماشینی:
"فرض اصلی مقاله این است که میزان مشارکت سیاسی زنان تحصیل کرده و متعلق به طبقات بالای جامعه در مقایسه با سایر زنان بیشتر و فعالیت سیاسی آنان نیز متاثر از فرهنگ سیاسی تبعی همسران و پدرانشان است و از سوی دیگر دامنه این مشارکت به دلیل اقتدارگرابودن رژیم پهلوی دوم محدود به خواست این رژیم بوده است در واقع میتوان گفت در رژیم پهلوی نه تنها مشارکت به معنای واقعی کلمه تحقق نیافت بلکه مدرنیزاسیون سریع رژیم پهلوی منجر به بحران هویت از سویی و از سوی دیگر عدم تحقق حقوق زنان منجر به گرایش بیشتر به مذهب و شرکت فعال زنان در حمایت از انقلاب اسلامی گردید.
سوال اصلی این نوشتار عبارتست از تأثیر خصوصیات روانی و شخصـیتی و وضـعیت اجتمـاعی – اقتصـادی زنـان بـر مشـارکت سیاسی آنان در دوره محمد رضا شاه چگونه بوده است ؟ و سوال دیگر اینکه ساختار سیاسی رژیم پهلوی دوم بر مشـارکت زنـان آن دوره چه تاثیری گذاشته است ؟ فرضیه این مقاله این است که میزان مشارکت سیاسی زنان تحصیلکرده و متعلق به طبقات بالای جامعه در مقایسه با سایر زنان بیشتر و فعالیت سیاسی آنان نیز متاثر از فرهنگ سایسی تبعی همسرانشان است و از سوی دیگر دامنه این مشـارکت بـه دلیـل اقتدار گرا بودن رژیم پهلوی دوم محدود به خواست این رژیم بوده است ."