چکیده:
دانش، سنگ بنای توسعه است؛ ولی متأسفانه دانش بومی تا این اواخر مفاهیم «واپسگرایی» و «ایستایی» را به ذهنها متبادر میکرد که آن هم ناشی از افکار، رویکردها و نظریههای کلاسیک توسعه از جمله نوسازی و رهیافتهای انتقال فناوری به کشاورزان کشورهای در حال توسعه بود. اما میتوان گفت که با بروز مشکلات اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی ناشی از کاربرد فناوریهای نسنجیده و استفاده جانبدارانه از فرهنگ غربی در کشورهای در حال توسعه، رویکردهای درونزا، نظریههای روستایی پایدار و راهبردهای کشاورز- نخست، مطرح شد. تحت تأثیر این رویکردهای جدید، مردم روستایی، ظرفیتهای محلی، دانشها و مهارتهای آنها در اولویت واقع شد و مورد توجه متخصصان امور توسعه قرار گرفت. در این مقاله سعی شده است تا با توجه به ادبیات موضوع و روش شناختی ـ توصیفی ـ تحلیلی و با شیوه اسنادی به این دو سؤال پاسخ داده شود:
1- چه تفاوتهایی بین دانش بومی و رسمی وجود دارد؟
2- نقش و جایگاه دانش بومی در توسعه روستایی پایدار چیست؟
یافتهها نشان میدهد که گرچه بین دانش بومی و رسمی تفاوتهایی وجود دارد، اما نباید آنها را در مقابل هم قرار داد؛ زیرا آنها مکمل یکدیگرند و از تلفیق آنها میتوان به موفقیتهایی رسید که برای هیچکدام به تنهایی امکانپذیر نیست. براساس پارادایمهای جدید توسعه روستایی به منظور حل مشکلات روستایی، ابتدا باید به راهحلهای بومی رجوع کرد، اگر کارساز بود، آنها را تقویت و بهبود بخشید؛ در غیر این صورت از راهحلهای بیرونی استفاده و آنها را آزمایش کرد.
خلاصه ماشینی:
"در این مقاله سعی شده است تا با توجه به ادبیات موضوع و روش شناختی ـ توصیفی ـ تحلیلی و با شیوة اسنادی به این دو سؤال پاسخ داده شود: ١- چه تفاوتهایی بین دانش بومی و رسمی وجود دارد؟ ٢- نقش و جایگاه دانش بومی در توسعه روستایی پایدار چیست ؟ یافته ها نشان می دهد که گرچه بین دانش بومی و رسمی تفاوتهایی وجود دارد، اما نباید آنها را در مقابل هم قرار داد؛ زیرا آنها مکمل یکدیگرند و از تلفیق آنها می توان به موفقیتهایی رسید که برای هیچکدام به تنهایی امکانپذیر نیست .
در نتیجه براساس این فرضیه ها، یک سری اصول مورد توجه و تأکید قرار گرفت که شامل : ١- خود اتکایی ؛ ٢- عدالت اجتماعی ؛ ٣- توزیع درامد؛ ۴- عدم تمرکز؛ ۵- مشارکت مردم در فرایند توسعه ؛ ۶- یادگیری از سایر گروههای اقتصادی ، اجتماعی و سایر فرهنگها؛ ٧- استفاده از دانش بومی ، فرهنگ مردم و استفادة بهینه از امکانات ؛ ۸- تلقی نشدن توسعه معادل شهرنشینی و صنعتی شدن ؛ ۹- تلقی نکردن توسعه به صورت نشتی یا قطره ای ؛ ۱۰- توسعه نیافتگی را ناسازگاریهای نهادهای ساختی ، اقتصادی ـ اجتماعی و فرهنگی نمی داند بلکه وابستگی و تحت سلطه بودن عامل اصلی است ."