چکیده:
الهيات فمينيستي، شاخه اي از الهيات مسيحي است كه در واكنش به برخورد تبعيض آميز الهيات سنتي مسيحي، نسبت به زنان شكل گرفته و با ارائه قرائت فمينيستي از الهيات مسيحي، تغييرات اساسي در آن ايجاد كرده است. اين مقاله با روش توصيفي ـ تحليلي، علاوه بر بيان تاريخچه، عوامل شكل گيري و ويژگي هاي الهيات فمينيستي، به تبيين آموزه هاي اصلي مسيحيت بر اساس اين مكتب الهياتي مي پردازد. يافته ها حكايت از آن دارد كه الهيات فمينيستي، به علت تاثيرپذيري شديد از جنبش فمينيستي و اقتضائات عصر جديد، به مسيري سوق يافت كه هيچ گاه پيشگامان الهيات فمينيستي، تصوري از آن نداشته و شايد هم راضي به آن نبوده اند.
Feminist theology، which is a branch of Christian theology that took form in reaction to the discriminatory measures adopted by traditional Christian theology against women، has undergone fundamental changes. Using a descriptive-analytical method، the present paper gives an account of the history، causes of formation and characteristics of feminist theology، and elaborates on the main teachings of Christianity in the view of this theological school. The findings indicate that، due to the influence of feminist movement and requirements of modern age، feminist theology altered course in such a way that its pioneers had never imagined and they might not be pleased with it.
خلاصه ماشینی:
"در زمینه مناسبات مرد و زن در مسیحیت، دو دیدگاه فرودستی و تعادل وجود دارد: تعارض بین این دو دیدگاه، که یکی تعادل مرد و زن را بهعنوان انسان تصدیق میکند و دیگری زنان را به لحاظ اجتماعی و حتی هستیشناختی نسبت به مردان تابع و فرودست معرفی میکند، ریشه در کل تاریخ مسیحیت دارد.
تأکید بر تجربه زنان (جنسیت)</H2> از نظر متألهان فمینیستی، مطالعات الهیاتی و دینی سنتی، مستقیما تحت تأثیر هویت جنسیتی، یا جنسی مردمحور قرار دارد و به غلط آنچه را که تنها تجارب مردان است، عمومیت میدهد.
الهیات باید سؤالات مطرح از سوی فرهنگ معاصر را، که برآمده از تجربه رشدیابنده و سؤالبرانگیزی است که زنان در کلیسا با آنها روبهرو هستند، با پاسخهایی که مکاشفه فراهم میآورد، پاسخ دهند و شکل این سؤالها را نیز باید چارچوب فرهنگی معین کند.
متألهان فمینیست، بر این امر اتفاقنظر دارند که تنها کتاب مقدس را نمیتوان معیار غایی حجیت برای الهیات در نظر گرفت؛ زیرا به این دلیل در کتاب مقدس میتوان تأثیرات مردسالاری را مشاهده کرد که اولا، این کتاب توسط مردان نوشته شده است.
ایشان بر این باورند که آموزه خدا، بهعنوان محوریترین آموزه در الهیات مسیحی و مؤثرترین مسئله در تبعیض و نابرابریهای است که در طول تاریخ مسیحیت بر زنان روا داشته شده است؛ زیرا پدرسالاری حاکم بر الهیات و کلیسای مسیحی، ریشه در آموزه خدا دارد."