چکیده:
در ميان نمايش سنتي كشورهاي مختلف جهان نمايش عروسكيِ خيمه شب بازيِ پهلوان كچلِ ايران و نمايش قره گزِ تركيه دو نمونه با شباهتهاي بسيارند گرچه تفاوتهاي چشمگيري هم دارند كه بديهي ترين شان در شيوه اجراست. پهلوان كچل به شيوه دستكشي و قره گز به شيوه نمايش عروسكي سايه اي اجرا مي شود . اين مقاله قصد دارد تا با نگاه تحليلي وام گرفته از ادبيات تطبيقي با تمركز بر مكتب فرانسه ساختار هر دو نمايش را بررسي كرده و سپس با شخصيت شناسيِ كارآكترها، ريشه ماندگاري پهلوان كچل و قره گز را در جوامع مبداء شان يافته و با يكديگر تطبيق نمايد. زيرا هر دو نمايش در بستر توده مردم متولد شده، زندگي كرده و به امروز رسيده اند و هر دو در تلاشند تا راهي نيز به آينده پيدا كنند. پس با توجه به شباهت هاي فراوان آنها مي توان ريشه هاي فرهنگي مشتركي را ميان تماشاگرانشان در ايران و تركيه يافت. پهلوان كچل و قره گز دو قهرمان ملي عروسكي هستند كه ضمن شباهتهاي ظاهري و رفتاري شان با حضور در نمايش به گسترش آموزه هاي ديني- اخلاقي، سياسي- انتقادي و البته فرهنگي- اجتماعي مي پردازند. آن دو مي دانند كه راه ارتباطشان با تماشاگر طنز چه در كلام و چه در شكل ظاهري، موسيقي و در نهايت خلق فضاهاي شاد است. روش اين تحقيق تحليلي – توصيفي بر اساس منابع موجود كتابخانه اي و مقالات مستخرج از پايگاه هاي معتبر اينترنتي است و البته تجربيات نگارنده در خصوص اجراهاي متعدد نمايش پهلوان كچل طي ساليان متمادي و حضور در اجراهاي متعدد قره گز نيز روش تجربي را به روش كلي پژوهش مي افزايد. در پايان، پژوهش پيش رو به دنبال يافتن دركي از مخاطب امروز اين نمايشها براي تحول مورد نيازشان در آينده است زيرا هر دو نمايش با شرايطي بسيار شبيه به هم در معرض خطر بي توجهي تماشاگران و در نهايت «از ياد رفتن» هستند.