چکیده:
عرفان اسلامی دربردارندٔه زیباترین گهرهای ادب فارسی است که بی گمان سبب تعـالی جایگـاه هنر اسلامی ـ ایرانی گردیده است . در این میـان ، عطـار از شـاعران عـارفی اسـت کـه در ادبیـات عرفانی صاحب سبک است و اسرارنامه او در پی افشای اسرار عرفـانی بـرای مخاطبـان اسـت . از مسائل مهم عرفان اسلامی رابطه مرید و مراد و چگونگی تعامل میان آنهاست . در اسـرارنامه بارها از مراد، پیر، استاد، مهتر و... سخن به میان آمده و از سفارش های این منتهیان به مبتدیان یاد شـده است . در این پژوهش ، با بررسی نوع ارتباط مریـد و مـراد در اسـرارنامه عطـار نیشـابوری ، نشـان داده ایم که حتی در مواردی مرید شخصیت انسانی نیست ، ولی حرمت مراد واقعی را دارد. مـراد و مرید در این اثر در تیپ هـای گونـاگونی ظـاهر می شـوند و بـرای نمونـه جلـوه گری دیوانگـان (عقلای مجانین ) در نقش مراد قابل توجه است . در این مقالـه ، چگـونگی گفـت وگوی عمـودی مراد با مرید و نیز نوع شخصیت مراد بررسی می شود که آیا شخصیتی زمینی است یا فرازمینـی و آیا شخصیتی واقعی دارد یا انتزاعی ؟ و اساسا آیا مـراد می توانـد شخصـیتی غیـر انسـانی یـا حتـی حیوانی باشد و در عین حال ، به ارشاد خلق بپردازد.
خلاصه ماشینی:
بـه همـین دلیـل ، مهم تـرین کتاب هـای عرفـانی فصـل ها و بخش هـایی را بـه ایـن نکتـه اختصاص داده اند که سالک راه پیش از گام نهادن در مسیر سیر و سلوک عرفانی باید پیـری کامل را که مرد خدا و صاحب ولایت است برای خود برگزیند تا در طول این مسیر دشـوار و پرخطر دچار لغزش و گناه نشده و خود را به بیابان گمراهی و تباهی نکشاند، ولی مهم آن است که آیا اساسا یافتن چنین پیری برای کسی که می خواهد مرد خـدا شـود آسـان اسـت ؟ چه معیار و الگویی برای یک «پیر» وجود دارد تا سـرانجام سـالک راه بتوانـد خـود را بـه او سپارد و به راهنمایی و راهبری او اعتماد کند.
در همین راستا مسئله ای قابل طرح این است که آیـا متـون عرفـانی همچـون اسـرارنامه و الهی نامه عطار نیشابوری که جزو نخستین و مهم ترین منظومه های عرفانی ادب پارسی اسـت ، مراد را تنها یک شخصیت حقیقی و انسانی مطرح می کنند یا اینکه بنابر آموزه هـای اخلاقـی و عرفانی آنها می توان دریافت که عناصر انتزاعی همچون دانش ، آگاهی ، عقل معاد و...
در اسرارنامه که برخی از بخش های آن دارای حکایت هـایی اسـت مخاطـب از گفتمـان روایـت بـه دور می افتـد و ایـن دورافتـادگی ویژگـی بسـیاری از روایت هـا و حکایت هـای کلاسیک ادب فارسی است ؛ حکایت هایی از بـالا بـه پـایین کـه مخاطـب تـأثیر چنـدانی در برداشت خود از حکایت ندارد و بیش از اینکه مخاطب با موضوع روایت ، حکایت یـا قصـه درگیر باشد، این گوینده است که خود را درگیر موضوع می کند.