چکیده:
خودشناسي كانون و قلب فلسفه باباافضل كاشاني و محور همه انديشه ورزي هاي اوست. باباافضل خودشناسي را تنها توصيه اي براي سلوك عملي نمي داند ـ چنان كه پيشينيان او از حكيمان و عارفان و عالمان مي گفتند ـ بلكه جست وجوي علم نظري راستين را هم به آن وابسته مي داند. وي معتقد است همه كساني كه از بيرونِ خود خواسته اند راه شناخت را آغاز كنند، به بيراهه رفته اند و بنابراين شناختشان معتبر نيست. وي نفس و عقل را ـ كه از نظر او والاترين مرتبه نفس است ـ منشا تمايز ميان وجود و عدم مي داند و معتقد است آگاهي يعني يافتن خود. از سوي ديگر، يافتن خود، براساس موازنه و تناظري كه ميان عالم صغير و عالم برقرار است، به يافتن عالَم مي انجامد. اين حركت از خود به سوي عالَم با برقراري و در واقع شناخت يگانگي و اتحاد موجود ميان عقل و عاقل و معقول ممكن مي گردد. سرانجام در پي برقراري دور و چرخشي هرمنوتيكي ميان اين معرفت كلي و جزئي به خود و عالَم، انسان بار ديگر به خود بازمي گردد و درمي يابد كه هرچه مي جست در درون خود اوست. اين دور و چرخش هرمنوتيكي ميان شناخت خود و عالم و بازگشت دوباره به خود را به مسيري حلزوني شكل مي توان تشبيه كرد كه پيمودن هرچه بيشتر آن شناخت عميق تري از خود حاصل مي آورد.
خلاصه ماشینی:
٦ به سبب اهميت بالاي خودشناسي در علوم نظري است که باباافضل اساسا تقسيم بندي رايج علوم نزد فيلسوفان پيش از خود را که به اقتفاي ارسطو تعليم ميدادند دگرگون مي کند و ميگويد: علوم بر سه قسم اند: يکي دنيايي، ديگر آخرتي و سوم علم انديشه که واسطۀ ميان آن دو است .
(همان ، ص ٦٠١ـ٦٠٩) اين رساله نکات مهم و اصلي ديدگاه فلسفي باباافضل را بيان ميکند، ازجمله اينکه غذاي نفس دانش است و دانش به کلي بيفايد است ، مگر آنکه در خدمت شناخت خود باشد.
(باباافضل پژوهش نامه کاشان کاشاني (زرياب )، ص ٢٥) لازمۀ مجموعۀ اين اعتقادها اين است که درک انسان بدون شمارة ششم (پپاپي ١٤) بهار و تابستان ١٣٩٤ حصول شناخت از خود ناقص و غلط خواهد بود.
(همان ، ص ٦٩٣ـ٦٩٥) در همين نمونۀ کوچک نيز ميتوان منظر باباافضل را شناخت و اينکه چگونه همه چيز را مبتني بر نفس انسان و شناخت آن مي کند که تنها راه دستيابي بدان به کار گرفتن خرد است .
(همان ، ص ٧٣؛ نيز نک : نفس شناسي در نظام فلسفي افضل الدين ، ص ٧١ـ٧٢) از اين منظر است که وي مي گويد: «چيز را وجود از دو روي بود: يکي وجود در خود، اعني در نفس ، و ديگر وجود بيروني » (مصنفات ، ص ٢١١) و بر آن است که گذشتگان از فلاسفه درصدد شناخت وجود چيزها در بيرون از خود بوده اند و «آن که موجود را برون از خود داند روشني و پيدايي...