چکیده:
بررسی و مطالعۀ طومارهای نقالی بهعنوان بخشی مکتوب از سنت حماسیـ رواییـ شفاهی در باور انسانهای ابتدایی نام با ذات منطبق است؛ زیرا انسان ابتدایی فکر میکرد ارتباط بین نام و شخص یا شیء موسوم به آن قراردادی نیست و نام جزوی از وجود خود اوست و نیروهای شر میتوانند از این طریق به او آسیب برسانند. این نوع نگاه به نام مختص مکان خاصی نیست و در همۀ جوامع وجود دارد و قواعد خاصی نیز با عنوان تابوی نام بر این جوامع تحمیل شده است. در باورهای عامۀ مردم ایران و نیز شاهنامه که روایتگر باورهای اساطیری ایرانیان است، این نوع تابو به صورتهای مختلف دیده میشود: گاه نام عین ذات است، مانند زمانی که رستم مقصران اصلی کشتهشدن سیاوش را برای هومان برمیشمرد. گاه به صورت برگزیدن دو اسم دیده میشود که یک نام، اصلی و جزو ذات است و دیگری فرعی است. این نوع تابو در بخشهایی از سواحل جنوبی ایران و همچنین بین ترکمنها دیده میشود و در شاهنامه نیز دربارۀ قباد و شیده نمود دارد. مصداق دیگر تابوی نام، عدم ابراز نام است که در بین مردم و در جنگهای شاهنامه دیده میشود. این مسأله در شاهنامه به دو صورت صراحت در عدم ابراز نام و طفرهرفتن از ابراز نام تبلور یافته است. آخرین نمونۀ تابوی نام، تعویض و یا تغییر نام است که بیشتر برای فریب ارواح و فرار از آسیب آنها بهکار میرفته است.
In the early human thought، the objects or person's names were consistent with his essence، because primitive man thought that the relationship between the name and object or person is not conventional، and the forces of evil can harm him through his name. This vision is not spatially bounded، and there is in all societies and to all of them has been imposed special rules as taboo naming. In Iranian folklore and Shahnameh، we can easily see the following statements: Sometimes the name is same person's essence. This kind of taboo is seen when Rostam speaks about Siavash murderers by Human. Another example of taboo is the choice of two names to escape the magic injury. We can see this kind of taboo in the southern coast of Iran and among Turkmens. In Shahnameh we can see this factor in the story of Ghobad and Shide. The third example of taboo naming is to not say the name in the battlefield. This can be seen in the following two ways in the Shahnameh: 1- to repudiate the name explicitly. 2- to avoid saying the name. The latest example of taboo naming is replacing or renaming، that were used for deceiving spirits and escape from their damage.
خلاصه ماشینی:
"این نوع نگاه به اسم و برگزیدن دو اسم برای فرزند، در قسمت تاریخی شاهنامه دیده می شود و به خوبی آشکار است که ایرانیان باستان نیز چنین باور و آیینی داشته اند، برای نمونه خسرو پرویز برای پسرش دو اسم انتخاب می کند، یک اسم نهانی که در گوش نوزاد می گوید و یک اسم آشکار که در میان جمع عنوان می کند: یکی نام گفتی مر او را پدر نهانی دگر، آشکارا دگر نهانی بگفتی به گوش اندرون همی خواندی آشکارا برون به گوش اندرون خواند خسرو قباد همی گفت شیروی فرخ نژاد (فردوسی، ١٣٧٦: ١٢٩٦) نام گذاری اسم اصلی با آداب و شرایطی همراه بود.
در شاهنامه نیز اولاد در جنگ هفت خان ، از رستم نام او را میپرسد و رستم این گونه پاسخ می دهد: چنین گفت رستم که نام من ابر اگر ابر باشد بزور و هژبر همه نیزه و تیغ بار آورد سران را سر اندر کنار آورد (فردوسی، ١٣٧٦: ١٤٢) البته گاه تابوی ذکر نام بسیار دست وپاگیر میشود و از میدان جنگ فراتر میرود و به خانۀ جنگجو نیز می رسد، برای مثال وقتی شخصی از اهالی ناندی در بیرون از سرزمین خود مشغول جنگ است ، حتی در خانۀ او نیز کسی نباید نام این جنگاور را را بر زبان آورد تا مبادا به او آسیبی برسد و به جای آن باید به پرنده ای اشاره کند (فریزر، ."