چکیده:
نگاه ساختاری به آثار ادبی به سبب بررسی عناصر درون متنی و کشف الگوی پیوند آنها،زمینه های دریافت شایسته تر از ماهیت ادبیات را فراهم می آورد و با ارائه شگردهای خلق آثار برتر ادبی می تواند به گسترش الگوهای پردازش اثر ادبی کمک کند.گروهی از منتقدان ساختارگرا به فرم های روایی و بررسی عناصر داستان و قوانین ترکیب آنها پرداخته اند.از جمله«تزویان تودوروف»،«کلود برمون»و«گریماس»با ابداع نظام های مبتنی بر نمایش شکل واره ای برای روایت،هر یک طرحی،بر پایه چگونگی روابط بین کوچک ترین واحدها،پیشنهاد می کنند.در پژوهش حاضر طرح داستان فریدون(از شاهنامه فردوسی)به عنوان یکی از اجزاء تشکیل دهنده آن،بر اساس الگوهای ساختارگرایان مزبور،بررسی و تحلیل شده است.هدف این پژوهش شناساندن هر چه بهتر نظریات تودوروف،برمون و گریماس و بررسی میزان انطباق داستانی از شاهنامه با پژوهش های آنان و تحلیل ساختار این داستان بر پایه آن نظریات است.روش تحقیق کتابخانه ای و تحلیلی است و نشان می دهد که ساختار روایی داستان فریدون با نظریات ساختارگرایان مورد بحث منطبق است.
خلاصه ماشینی:
"پیرنژ ایژن داستان، ساده و متشکل از دو پی رفت است کژه در آن همژة حژوادث بژرای شخصژیت فریدون بهوجود می آید و کن و واکن های اوست که روایت را پی می برد و پیرن را شکل می دهد.
)اخوت، ١١١١، ٩٦( __________________________________________________________________ تحلیل ساختاری داستان فریدون بر اساس نظریة کلودبرمون این داستان بر طبق النوی کلود برمون از دو پی رفت تشکیل شده است: پی رفت اول پایة ١( وضریتی که امکان دگرگونی را در خود دارد: در زمژان پادشژاهی فریژدون امنیت در سراسر کشور وجود دارد و وضریت مترادل است.
__________________________________________________________________ توالی های داستان توالی زنایرهای : در این داستان، حسادت سلآ و تور نسبت به ایرج و قصژد آنهژا برای کشتن او، واکن ایرج را درپی دارد که برای صلح جویی نزد آنها مژی رود امژا بژر سر این کار جان خود را از دست می دهد.
تحلیل ساختاری داستان فریدون بر اساس نظریة آلژیر ژولین داس گریماس بر اساس دیدگاه گریماس این داستان دارای دو موقریت است: موقعیت اول شناسنده )ضد قهرمان(: شناسندگان در این موقریت سلآ و تور هسژتند کژه بژرای رسیدن به هدف خود تلش می کنند.
بژا بررسی و ت لیل نظریات روایت شناسان و سژاختارگرایانی چژون تژودوروف، برمژون و گریماس می توان بیان کرد که ساختار روایی داستان فریدون با نظریات آنان منطبق است و بیاننر آنکه ساختارگرایان موفق شدهاند به طور نسبی ، بژه النوهژای ثژابتی در سژطح جهانی برای روایت دست یابند."