چکیده:
تاثیر ادبیاتی بر ادبیات دیگر از پیامدهای تعامل فرهنگی ملل مختلف است. هیچ ادبیات پویایی نمی تواند خود را از تاثیر ادبیات ملل دیگر دور نگاه دارد و وقتی در دو سوی این معادله تعامل فرهنگی و ادبی، دو ملت همزبان قرار گرفته باشند، مسئله ضرورتی دیگرگونه می یابد. در این میان ادبیات ایران و تاجیکستان که از یک آبشخور زبانی سیراب می شوند، می تواند محلی برای یک مطالعه تطبیقی باشد.
در این مقاله، به بررسی وجوه اشتراک و اختلاف طرز به کارگیری اسطوره، کارکردهای آن و کمیت و کیفیت کاربرد آن در زبان شعری دو شاعر زن معاصر ایرانی و تاجیکی، یکی فروغ فرخزاد و دیگری گلرخسار صفی آوا می پردازیم و نشان خواهیم داد که هریک از این سرایندگان، با توجه به ملیت و موقعیت زمانی و مکانی و شرایط فکری و درونی خود چه نگرشی به اسطوره، مضامین و بن مایه های اصیل اساطیری داشته و تا چه اندازه از این مصادیق در شعر خود بهره جسته اند. برای این کار، مضمون ها و مفردات اساطیری که در پژوهش حاضر بررسی خواهند شد عبارت اند از: خدایان، الهه ها، ایزدان؛ پیامبران و آیین گذاران؛ شخصیت های اسطوره ای، تاریخی و حماسی؛ موجودات، گیاهان و جانوران اساطیری و همچنین مکان های خاص و اسطوره ای.
The influence of one literature on the other is the consequence of cultural interaction in different nations. No literary dynamics can keep itself away from the influence of other literature. When both sides of the equation interact through the cultural and literary language of the two nations، the issue will be more serious. Since the Literature and language of Iran and Tajikistan have the same origin، then this can be a subject for a comparative study.
So in this article، we will investigate similarities and differences in how to apply mythology، poetic language، its functions and its application in both quantity and quality in the poetry language of two contemporary poet from Iran and Tajikestan ( Forough Farrokhzad، Golrokhsar Safi-Ava).
The main question is that how is each of these poet`s attitude to myth، mythological themes and their origins، and to what extent do they have used from these mythological motifs in their poems.
These motifs are: God، goddesses، gods، prophets and entrepreneurs، mythological figures، historical and epic creatures، plants and animals and mythological mythology as well as certain areas.
خلاصه ماشینی:
در اين مقاله اين پرسش مطرح شده است که هريک از اين سخنوران ، با توجه به مليت و موقعيت زماني و مکاني و شرايط فکري و دروني خود چه نگرشي به بن مايه هاي اساطيري داشته و تا چه اندازه و به چه شکلي از آن بهره جسته اند؟ آنچه در جستار حاضر مورد نظر است ، درک نگرش اين شعرا به اساطير و شيؤە برخود آنان با اسطوره است ؛ زيرا اين دو شاعر، از زمانه و زمينه اي کم و بيش يکسان ظهور يافته اند و آنچه ما را بر آن داشت تا به چنين تحقيقي بپردازيم ، اشتراک فرهنگي و زباني است ؛ زيرا تاجيکستان و ايران شاخه هاي يک درخت از جنس قوميت ، فرهنگ ، تاريخ و زبان هستند.
٢. مروري بر ماهيت ادبيات تطبيقي هرچند عده اي از صاحب نظران ، قدمتي چهارهزارساله براي ادبيات تطبيقي ١ قائلند ( :١٩٧٤ ,Jost ٣١٢ /٢)، برپايۀ سنجه هاي علم شناسي مدرن ، بايد اين شاخه از دانش بشري را پديده اي قرن نوزدهمي دانست (٣ :١٩٧٠ ,Wellek ;٧ :١٩٩٣ ,Bassnett؛ حديدي، ١٣٧٣: ١؛ ساجدي، ١٣٨٧: ٥٤) که در تاريخ نه چندان درازدامن خود، دو مکتب ٢ يا دو شيؤە٣ متمايز و مشهور، در اين حوزه عرضه کرده است ؛ مکتب فرانسوي و مکتب آمريکايي.
(Lawall, 1988: 3 براي روشن تر شدن موضوع لازم است بين مکتب يادشده و مکتب فرانسوي مقايسه اي برقرار کنيم ؛ وجه غالب در مکتب فرانسوي ادبيات تطبيقي بر تأثيرپذيري و تأثيرگذاري است و تمام مباحث آن حول حوزه هاي تأثير و تأثر ادبي در دو زبان و فرهنگ مختلف ميگردد (ندا، ١٣٨٧: ٢٩)؛ حال آنکه در مکتب آمريکايي محدوديت و مرزي وجود ندارد و انديشه ها را در فراسوي مرزهاي از پيش مشخص شده ، مورد بررسي قرار ميدهند (١ :١٩٦١ ,Remak).