چکیده:
ریخت شناسی قصه های عامیانه در سال 1928م. توسط فرمالیست روسی «ولادیمیر پراپ» آغاز شد. اساس کار وی بر پایه اعمال شخصیت های قصه نهاده شده و در سال های اخیر، یکی از شیوه های رایج در تحلیل ساختاری قصه ها بوده است. در این مقاله، هفت خوان رستم که از جمله قصه های پرماجرای شاهنامه فردوسی بشمار می رود و موضوع آن یاری رساندن رستم به کیکاووس برای رهایی از بند دیو سپید است، مورد بررسی قرارگرفته است. برای این منظور ابتدا مقدمه ای درباره تعریف و تبیین ریخت شناسی، پیشینه تحقیق و معرفی هفت خوان رستم مطرح شده، سپس قصه بر اساس الگوی پراپ مانند: وضعیت آغازین، غیبت، کسب خبر و . . . مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و در نهایت فرم داستانی شامل: پی رنگ، زاویه دید، زمان و مکان و . .. بررسی شده است. این پژوهش بیان گر این است که هفت خوان رستم تا حدودی زیاد دارای ویژگی های قصه های عامیانه است و الگوی ساختاری موافق با الگوی پراپ نیز در آن دیده می شود.
The morphology of folk tales began with Vladimir Propp، the Russian formalist in 1928. His work was based on the actions of the characters in the tales and in recent years has been used as one of the commonest methods in the structural analysis of the tales. In this article the seven trails of Rostam which is one of the most adventurous stories in Shahnameh and is about Rostam helping Daykavus to set himself free from the bonds of the white demon is analyzed. For this purpose، first an introduction is given regarding the definition of morphology، the background of the research، and the seven trials of Rostam، then the tale based on Propp’s pattern such as former situation، absence، getting news، and so on is analyzed and finally the story’s form in terms of plot، point of view، time and place is investigated. This research shows that the seven trials of Rostam to a large extent has the characteristics of the folk tales and therefore corresponds with the structural pattern suggested by the Propp’s pattern.
خلاصه ماشینی:
اين پژوهش بيان گـر اين است که هفت خوان رستم تاحدودي زياددارايويژگيهـايقصـه هـايعاميانـه اسـت و الگويساختاريموافق باالگويپراپ نيزدرآن ديده ميشود.
پيشينۀ تحقيق درسال هاياخير،مقالاتيدربارۀ ريخت شناسينوشته شده ودرآن هابه تجزيـه وتحليل برخيازمتون پرداختـه شـده اسـت ؛ازآن جملـه :آذرپـورسـيّد(١٣٩٠)بـه ريخــت شناســيداســتان گنبــدســرخ درهفــت پيکــرنظــاميپرداختــه انــد،روحــاني اسفنديار(١٣٨٩)قصۀقلعۀذات الصّوردرمثنويوروحانيوعنايتي(١٣٩٠)قصـه هـاي ديوان درشاهنامه راازنظرريخت شناسيبررسيکرده انـد،سـيف مسـيحيپـور(١٣٩٠) ساختارهايشکليبانوگشسب نامه وکوپارفيعـيسـخايي(١٣٨٩)شـکل شناسـيسـه داستان ازگرشاسب نامه راکارکرده اندومادراين مقاله قصدداريم هفت خوان رسـتم را براساس اين نظريه موردبررسيقراردهيم .
هريـک ازايـن قصـه هـايکهـن ،امـازنـدۀ شاهنامه ،نيازمنـدتحليـل وبررسـيسـاختارياسـت ،يکـيازايـن داسـتان هـاکـه از جايگاهي خاص درشاهنامه برخـوردارشـده اسـت وامـروزه حکـم مثـل سـايريافتـه ، هفت خوان رستم است که درعهدپادشاهيکيکاووس رخ داده ودرموردتحمّل مصـائب وسختيهاازجانب رستم درخوان هايمختلف برايرسيدن به مقصـودبـوده اسـت در اين مقاله برآنيم که اين داستان راباروش ريخت شناسـيپـراپ -کـه درمقدمـه ازآن سخن رفت -ازلحاظ ساختاريتحليل وبررسينماييم .
) ناديده گرفتن «رخش »درنقش ياريگرجزئيبرايرستم ،منصفانه نيسـت ؛زيـرا پراپ ،ياريگرجزئيراانجام دهندۀ چندخـويش کـارياز٥خـويش کـاريذکـرکـرده تعريف ميکندکه دراين داستان به دليل اين که ٣خويش کاريياريگر(انتقـال مکـاني قهرمان ،جبران مصيبت ،انجام دادن امريدشـوار)بـه رخـش نسـبت داده شـده اسـت ، ياريگرجزئيبشمارميرود.
جنسـيّت جسـت وجـو شونده ارتباطيبه اين شخصيت ندارد؛زيرانکتۀمهم دراين مـورد،شـخص مـوردنظـر قهرمان است که هدف ،ياريرساندن به اوبوده است .
) قهرمان : رستم ،علاوه براين که قهرمان قصه است ،به دليل نجـات کيکـاووس از بند،ياريگرهم محسوب ميشود،(يک شخصيت ،خواه يـانـاخواه درحـوزۀ عمـل کـرد ديگريشرکت ميکند.
همچنين براين عقيده است که بررسيصفات شخصيت هاتفسيروتعبيرعلميقصـه را ممکن ميسازدوبه دليل اهميتيکه پراپ براياين موردقائل اسـت ،مـارانيـزبـرآن داشت که دراين قسمت به بررسيصفات برخيشخصيت هابپردازيم کـه بـدين ترتيـب است : قهرمان (رستم ): نيرومند،زيرک،فداکار،دلير،جنگ جو.