چکیده:
نفثة المصدور، کتابی تاریخی ـ ادبی است تالیف محمّد زیدری نسوی ـ منشی سلطان جلالالدّین خوارزمشاه ـ که در نیمة اوّل قرن هفتم به نثری مصنوع و مزیّن نگاشته شده است و روانشاد دکتر امیرحسین یزدگردی آن را تصحیح و شرح کردهاند.
کنایه (irony) یکی از صور (شکل) پویای خیال در ادب پارسی است که
دانشمندان علم بیان از دیر زمان تاکنون بدان اقبال نمودهاند.
در این مقاله، پژوهنده تعریف کنایه را مورد مداقّه قرار داده، سپس انواع آن را از نظر قدما بیان نموده و برای هر کدام به ذکر چند مثال بسنده کرده است. آنگاه به بازجست اقسام کنایه به ترتیب بسامد پرداخته است.
Nafsat al Masdour is a historical literary book, compiled by Mohammad Zydari Nassavi, Secretary of Sultan Jallaludin Kharazmshah, written in a superficial and embellished prose in the first half of the seventh century. And the late Dr A. H. Yazdgherdi wrote a commentary on it and corrected it.
Irony is one of the literary devices in the Persian Literature, and ever since antiquity it fascinated many rhetoricians.
In this article the definition of irony is looked into, and its different forms is explored and exemplified according to the ancients, then its diverse forms in the order of occurrence is dealt with.
خلاصه ماشینی:
تعریض (گوشه زدن)، مانند: دربارۀ کودکی کـه در درس تنبـل اسـت بگـوییم او همیشه شاگرد اول است ، در این جمله عکس کارها یا صفت های شخصی را بیان کـرده و به سخره و طنز و تهکم نزدیک شدهایم .
نفثۀ المصدور اگر چه قاصرم از کنـه رفعتـت ، خـواهم که روزگـار کـنم بـر ثنـای تـو مقصـور ولیک دست حوادث چنان گلوگیر اسـت که هست دم زدنم جملـه نفثـۀ مصـدور (ظهیرالدین فاریابی ) نفثۀ المصدور به معنی خلطی است که مبتلا به درد سینه از سینه بیرون افکند، و مجازا به سخنی گفته می شود که از اندوه و ملال دل، شکایت ، نالـه و دردمنـدی درونـی برخیزد و گوینده را بدان راحت و آسایشی روی نماید.
روانشاد دکتر امیرحسن یزدگردی، در مقدمۀ این کتاب می نویسد: «مؤلـف نفثـۀ المصدور در میان کتب فارسی ، تا آن جا که نگارنده تتبع کرده اسـت ، بـیش از همـه بـه ترجمۀ تاریخ یمینی نظر داشته است و عبارتها و جمله های آن را با تصرفی بیش و کـم در کتاب خود بیاورده است ».
دست گرد جهان برآوردن کنایه است از: سراسر گیتی را به دسـت تفحـص بـاز جسـتن ، جست و جوی بأقصی الغایه کردن.
دست از کار رفتن کنایه است از: مأیوس شدن و نومید گشتن .
بر دست گرفتن کنایه است از: آغاز کردن و شروع نمودن.
دست کسی در گل گرفتن کنایه است از: کسی را در تنگنا گذاشتن ، چنان کـه از انجـام دادن مقصود خود باز ماند.
و این کنایه است از: برای رسیدن به آرزو از خطـر نهراسـیدن و آن را اسـتقبال کردن.