چکیده:
ابلیس در مثنوی معنوی دو سیمای متفاوت دارد. از سویی شخصیتی شرور و شوم است که کمر به ویرانی آرمان الهی بسته است. در مواردی برابر با نفس اماره شمرده میشود و کار او وسوسه است و تنها با هدایت پیر راهدان میتوان از وسوسههای او در امان ماند.
نگاه دیگر به ابلیس در مثنوی بسیار شگفتی آفرین است و با آنچه در آثار عارفانی چون عینالقضات و حلاج آمده است شباهت دارد. تصویر این چهره در داستان معاویه و ابلیس آشکار میشود. در این داستان مولانا با وسعت دید و نگاه نوآور خود هر چند با جمال، نکاتی حکیمانه را یادآور میشود. داستان معاویه و ابلیس در این مقاله مورد بازنگری قرار گرفته است و نکات مورد نظر مولانا و نیز اشارات مشابه آن در تاریخ اندیشه عرفانی مورد بررسی قرار گرفته است.
Iblis in Masnavi Mauwlana has two distinct faces. On one hand, its character is recognized as being vicious, and ominious, determined to destroy the God's purpose. At times, it is regarded as being equivalent to Nafs Amareh, leading man to temptation, and only through the directions of a spiritual guide one can be saved from such temptations.
However, in Masnavi the other face of Iblis is rather peculiar, and there are similarities of vision with the works of great mystics such as Ain al Ghozat, and Hallaj. This image of Iblis is revealed in the story of' Muaweyah,and Iblis" where one comes to realize the broadmindedness, and profound vision of a man who implicitly makes invaluable, scholarly points. This story has been revised in this article and Mawlana's viewpoints, and also similar inferences in the history of mystical thought were investigated.
خلاصه ماشینی:
مولانا مانند احمد غزالی از ابلیس موحدی می سازد کـه بـه مقـام ربوبیـت عشـق می ورزد و چون صوفیان مجذوب، جز ذات حق چیزی در جهان هسـتی نمـی بینـد و بـا کمال صداقت می گوید: گفــت مــا اول فرشــته بــودهایــم راه طاعت را به جان پیمودهایـم ٣٧ ابلیس یا عزازیل به گذشتۀ خود اشاره می کند و مهر نخستین با معشوق را یادآور می شود: ما هم از مستان این مـی بـودهایـم عاشــقان درگــه وی بــودهایــم نــاف مــا بــر مهــر او ببریــدهانــد عشق او در جان مـا کاریـدهانـد٣٨ سپس آفرینش را تجلی کرم باری معرفی می کند: ای بسا کـز وی نـوازش دیـدهایـم بــر گلســتان رضــا گردیــدهایــم 39 بر سر ما دسـت رحمـت مـی نهـاد چشمه های لطف از ما مـی گشـاد گــر عتــابی کــرد دریــای کــرم بسته کی گردنـد درهـای کـرم؟!٤٠ و «اشاره می کند که لطف و رحمت حق تعالی ، ذاتی اوست و بر غضـب او پیشـی دارد.