چکیده:
این مقاله توصیف و نقد تمام شعرهای مجموعه شعر «آوازهای سیبزمینی» است. شاعر پس از آوردن نام هر شعر نکات، ظرایف، ایراد یا امتیازهای آن را برمیشمرد و از این میان چند شعر را ضعیفترین و چند شعر را از بهترین شعرهای مجموعه میداند. در پایان تاکید میکند که مهمترین عامل در سرودن شعر نوجوان، نوگرایی در انتخاب مضامین و انعکاس دغدغههای نوجوان امروز با توجه به گروه سنی اوست.
خلاصه ماشینی:
حال اگر بخواهیم تناسب نداشتن نام کتاب با طرح روی جلد را نادیده بگیریم، طرح کتی که درختی با سه پرنده از یقهاش بیرون آمده شاید برای مخاطب نوجوان چندان جذاب نباشد و در همان نگاه اول ارتباط مخاطب با اثر قطع شود.
آب معدنی اولین شعر مجموعه، شعری با عنوان «آب معدنی» است؛ شعر، شعر خوبی است، نوستالژی همراه شدن با «چشمهسارها و جویبارها» و حالا بطری آب معدنی که دلتنگی دستیافتن به زلال چشمهها را برای شاعر تداعی میکند: دست من به چشمهها نمیرسد دورم از تمام جویبارها خیره میشوم به بطری زلال آب معدنی...
این اثر اگرچه شعر کوتاه خوبی است؛ اما دغدغۀ موجود در آن شاید از نگاه یک بزرگسال سی سال به بالا باشد؛ در پاسخ به نوستالژی سالیان پیش که شاعر به چشمهسارانی رفته بود و اکنون پس از سالیان سال دستش به چشمهها و زلالی آب نمیرسد، پس با دیدن بطری آب معدنی، بهناگاه لطافت چشمهساران را بهیاد میآورد و به «بطری» زلال آب معدنی خیره میماند، نه به زلال «آب معدنی»!
مخاطب نوجوان ما میپندارد با نام پرندهها قرار است با اتفاقی در شعر مواجه شود؛ اما با ورود به شعر درمییابیم که شاعر قصد دارد به مخاطب نوجوان خود بگوید که آسمان دیگر پرندهای را نمیشناسد.
شاید پرنده برای نوجوان «نماد» باشد؛ نماد زیبایی و رهایی؛ اما نبودن پرنده و آسمانی که نام پرندهها را بهیاد نمیآورد باز هم دغدغۀ بزرگسال است؛ بزرگسالی که زیست با پرنده و پرواز برایش عادت بود و حالا در آسمان بیپرنده، پرندههای خیال خود را جستوجو میکند و آسمان را به یاد پرنده میاندازد.