چکیده:
چگونگی معرفت در اصول دین یکی از مباحث مهم در حوزه معرفت دینی بـه شـمار می آید. اصل مسئله این است که چه نوع معرفتی در اصول و اعتقادات دینی لازم است ، آیا معرفت یقینی لازم است یا معرفت ظنی هم کفایت می کند؟ دیدگاه های گونـاگون و سخنان مختلف بلکه متناقضی در این باب گفته شده است . در این نوشتار، پس از طرح و بررسی دیدگاه ها به بررسی مقتضای اصول اعتقـادات و محتـوای ادلـه در ایـن بـاب پرداخته شده و این مطلب به دست آمده است که در مرحله نخست ، یقین منطقی نسبت به اصول عقاید لازم است و اگر این نوع معرفت برای کسی امکان پـذیر نباشـد، اعتقـاد جازم ضرورت دارد و اگر این نوع معرفت نیز میسور نباشد، اعتقـاد علـی مـا فـی الواقـع ضروری است .
خلاصه ماشینی:
در این نوشتار، پس از طرح و بررسی دیدگاه ها به بررسی مقتضای اصول اعتقـادات و محتـوای ادلـه در ایـن بـاب پرداخته شده و این مطلب به دست آمده است که در مرحله نخست ، یقین منطقی نسبت به اصول عقاید لازم است و اگر این نوع معرفت برای کسی امکان پـذیر نباشـد، اعتقـاد جازم ضرورت دارد و اگر این نوع معرفت نیز میسور نباشد، اعتقـاد علـی مـا فـی الواقـع ضروری است .
بدون تردید، تدین و ایمان موضوعیت دارد و مطلوب بالذات است ، ولی سـخن در ایـن است که علم نیز چنین است یا این که علم تنها مقدمۀ ایمان است و مطلوبیت دیگـری ندارد؟ برای بررسی این مطلب ، نخست باید به این مسئله بپردازیم که اساسا ایمان و علـم دو چیز بوده و غیر یکدیگرند یا اینکه این دو عین یکـدیگر بـوده و شـئ واحـد بـه شـمار میآیند؟ در صورت مغایرت ، آیا آنها ملازم یکدیگرند یا ملازمه ای در کار نیست ؟ در صورتی که ایمان و علم عین یکدیگر یا ملازم یکدیگر باشند، در اصول عقاید علم و یقین معتبر خواهد بود و ظن و اطمینان کفایت نمیکند و اگر عینیت یـا ملازمـه ای در کار نباشد، باید سراغ جهت بعدی برویم و مقتضای ادله را بررسی کنیم تا معلـوم شـود که ادله مذبور علم را مطلوب بالذات میداند یا مطلوب بالعرض ؟ بنابراین ، در این بخش به سه مطلب پرداخته میشود: وحدت یا تعدد ایمان و علم ، تلازم یا عدم تلازم ایمان و / علم و مقتضای ادله .