چکیده:
بعد از وقوع انقلاب اسلامی، روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران با تأثیر از متغیرهای چهارگانه ساختار نظام بینالملل، نیازهای داخلی، نگرش نخبگان تصمیمگیرنده و ژئوپلتیک با یک تغییر جهت اساسی مواجه شد و این تغییرات را میتوان در شکلگیری مرزهای جدید در روابط خارجی دورههای اول و سوم مشاهده کرد. آنچه که در این رابطه قابل توجه است، نوع روابط خارجی متفاوت در دورههای مختلف حیات نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران و از جمله دوره اول یعنی حاکمیت واقعگرایان منفعت محور با ریاست بازرگان با دوره سوم یعنی حاکمیت عملگرایان مصلحتمحور با ریاست هاشمی رفسنجانی است. حال این سوال اساسی قابل طرح است که چه الگوهایی را میتوان براساس متغیرهای چهارگانه فوق در روابط خارجی دوره اول و سوم جمهوری اسلامی ایران تدوین نمود؟ یافتههای این پژوهش بر این مبنا است که متغیرهای تأثیرگذار در روابط خارجی دورههای اول و سوم با توجه به اهمیت و وزن متفاوت چهار متغیر ساختار نظام بینالملل، نیازهای داخلی، نگرش نخبگان تصمیمگیرنده و ژئوپلتیک در تعریف نقشها و اهداف ملی و سمتگیریها و اجرای آنها در روابط خارجی الگوهای متفاوتی را در این دو دوره بوجود آورده است. در واقع، تأثیرگذاری و وزن متفاوت این چهار متغیر اساسی منجر به تعریف متفاوت نقشها و اهداف ملی و اتخاذ سمتگیری و اجرای آنها در روابط خارجی این دو دوره شده است. روش تحقیق در این پژوهش تبیینی و روش گردآوری داده منابع کتابخانهای، اسنادی و اینترنتی است.
خلاصه ماشینی:
تبیین تطبیقی الگوی روابط خارجی ایران در دو دولت بازرگان و هاشمی رفسنجانی سیدجلال دهقانی فیروزآبادی * 1 محمد یوسفی جویباری ٢ چکیده بعد از وقوع انقلاب اسلامی، روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران با تأثیر از متغیرهای ١٧ چهارگانه ساختار نظام بین الملل ، نیازهای داخلی، نگرش نخبگان تصمیم گیرنده و ژئوپلتیک با یک تغییر جهت اساسی مواجه شد و این تغییرات را میتوان در شکل گیری مرزهای جدید در روابط خارجی دوره های اول و سوم مشاهده کرد.
حال این سوال اساسی قابل طرح است که چه الگوهایی را میتوان براساس متغیرهای چهارگانه فوق در روابط خارجی دوره اول و سوم جمهوری اسلامی ایران تدوین نمود؟ یافته های این پژوهش بر این مبنا است که متغیرهای تأثیرگذار در روابط خارجی دوره های اول و سوم با توجه به اهمیت و وزن متفاوت چهار متغیر ساختار نظام بین الملل ، نیازهای داخلی، نگرش نخبگان تصمیم گیرنده و ژئوپلتیک در تعریف نقش ها و اهداف ملی و سمت گیریها و اجرای آن ها در روابط خارجی الگوهای متفاوتی را در این دو دوره بوجود آورده است .
درک و نگرش مقامات تصمیم گیرنده از تهدیدات به ارزش ها ومنافع ملی با توجه به تغییر سمت گیریهای جمهوری اسلامی ایران در این دوره و با توجه به ارائه اولویت های اقتصادی در رأس سلسله مراتب اهداف ملی به نظر میرسد منافع ملی به عنوان حیاتیترین ارزش از سوی مقامات تصمیم گیرنده در نظر گرفته شده که شاخصه های اصلی این منافع را مسائل اقتصادی و نظامی تشکیل میدادند از سوی دیگر با توجه به تغییرات ژئوپلیتیکی منطقه شمالی و به طور کلی تغییر در ساختار نظام بین المللی فوریت های سیاست خارجی به صورت واقع بینانه ای مورد توجه قرار گرفت و سعی در رفع محدودیت های اقتصادی سیاسی و نظامی گردید.