چکیده:
این مقاله به تبیین عرفان حقیقی از عرفان های کاذب می پردازد. از دیدگاه اهل بیت علیهم السلام، «عارف باللّه» کسی است که به عالی ترین مقام معرفت بشر که دستیابی به آن برای ایشان ممکن است، نایل آید. همواره در طول تاریخ از عرفان تحریف هایی صورت گرفته و آن را با شاعر یکسان پنداشته اند؛ زیرا عرفا و شعرا مفاهیم معنوی و عرفانی را در قالب مفاهیم تخیلی و شعری بیان می کنند. این برداشتی عامیانه و نادرست است. در قرآن نیز گاهی اوقات تعابیر استعاری، کنایی و تخیلی به کار رفته اند. ازاین رو، عرفان هرگز به معنای داشتن مهارت در ارائه مفاهیم معنوی در قالب شعر و یا به صورت کنایه، استعاری و تخیلی نیست. عارف باللّه کسی است که افزون بر شناخت ذهنی خدا و اسماء و صفات او، عمیقا نیز خداوند و صفات او را باور داشته باشد. این عرفان، نشانه کامل انسان و شیعه واقعی و روح تشیع است و در پرتو تجلی نور الهی در قلب مومن حاصل می شود.
خلاصه ماشینی:
"وجود چنین شباهتی میان کار عارف و شاعر، موجب شده که برخی عارف را با شاعر یکسان بپندارند و گمان کنند عارف کسی است که شعر می گوید و در اشعار خود از می و ساقی و ساغر نام می برد.
برخی این رویه را برنمی تابند و برآن اند که نباید برای تبیین مفاهیم دینی و الهی از واژگانی استفاده شود که در عرف مردم مصادیق و متعلق آنها حرام و منفور است.
چه در گذشته و چه در روزگار ما، برخی از رجال دینی و علمای بزرگ و والامقام ذوق شعر نیز داشته اند و در اشعار عرفانی خود از همین واژگان استفاده کرده اند، اما به هیچ رو، منظورشان معنا و مفهومی نیست که در عرف مردم استفاده می شود، بلکه از این واژگان، معانی خاص عرفانی را در نظر داشته اند.
در این گونه عرفان، که حتی میان مذاهب غیرالهی و مادی مانند بودیسم رواج دارد، برنامه ها و تمرین های عملی و روانی، ازجمله تمرکز بر برخی چیزها گنجانده شده که موجب گسترش درک انسان و افزایش قدرت بدنی و روحی او می شود.
بنابراین، عرفانی که کمال انسان و نشان شیعه واقعی و روح تشیع است، با خواندن کتاب و فراگیری برخی مفاهیم و اصطلاحات و بیان آنها در ترکیب های شاعرانه حاصل نمی شود، بلکه با خودسازی و کوشش درجهت کسب معارف الهی و به کار بستن آنها و بندگی خداوند به دست می آید."