چکیده:
یکی از اقدامات ضروری در خصوص توسعه فقه، توسعه منابع آن است. توسعه منابع در دو جهت کیفی و کمّی امکان پذیر است. در توسعه کیفی، نوع نگاه و برداشت از منابع، موضوع بحث است. اما در توسعه کمّی، بحث بر سر این است که آیا منابع فقه در چهار منبع کنونی محصور است و یا از منابع دیگری نیز می توان در استنباط و استخراج احکام بهره جست؟ فطرت به عنوان یار دیرپا ـ اما مغفول عنه ـ عقل، یکی از نمونه های قابل بحث و بررسی است که آیا قابلیت منبع قرار گرفتن برای فقه و احکام دینی را دارد یا خیر؟ مقاله حاضر به تبیین کارکردهای گوناگون علمی و عملی فطرت در سه مقوله پیشینی، میانی و پسینی می پردازد. در کارکرد پیشینی، فطرت به مثابه کشتزاری مستعد، زمینه و پیش زمینه فعالیت و ثمربخشی منابع چهارگانه کتاب، سنت، اجماع و عقل را فراهم می کند. در کارکرد میانی، فطرت ـ فی الجمله ـ در کنار منابع چهارگانه قرار گرفته و منبع فهم برخی از آموزه های دینی است. در کارکرد پسینی، فطرت معیار و ملاک صحت گزاره ها و آموزه های استنباطی دینی است.
خلاصه ماشینی:
"با توجه به جایگاهی که در مسئله تطابق و تلائم دین و فطرت، برای فطرت اثبات می شود، زمینه سؤال از نقش معرفتی فطرت ـ عموما ـ و نیز نقش فطرت در کشف و فهم آموزه های دینی و نیز تفسیر و تبیین متون دینی ـ بخصوص ـ فراهم می گردد: «اگر برابر مدلول صریح آیات محکم و روایات متواتر، به تطابق و تلائم دین و فطرت قایل باشیم، آیا نباید در مقام تفهم و تحقق دین، از جمله استنباط و اجرای آموزه های فقهی، به مثابه یک اصل یا قاعده، بدین مهم توجه کنیم؟ و آیا این توجه تبعات و دستاوردهای معتنابهی نخواهد داشت؟» (رشاد، 1388، ص 234).
به تبع پرسش پیشین، پرسشی دیگر شکل می گیرد که میان اقتضائات فطرت و احکام شرع چه نسبت و رابطه ای برقرار است؟ چنان که بر اساس قاعده مشهور، بین حکم عقل و شرع ملازمه ای وجوددارد، آیا چنین ملازمه ای میان اقتضای فطرت و حکم شرع نیز موجود است؟ پاسخ اجمالی این است که فطرت را می توان به منزله یکی از منابع در استنباط آموزه های دینی فقهی و نیز ابزار فهم متون مقدس به کار بست؛ زیرا بر مبنای اصل «انطباق شریعت با فطرت»، هر آنچه فطرت سلیم بشری اقتضا کند، حکم شرع نیز هست.
ناگفته پیداست که اثبات این کارکردها برای فطرت اولا، در گرو اثبات فطرتمندی آدمی، ثانیا، اثبات فطرت نمونی دین و ثالثا و مهم تر از همه، در گرو تعریف دقیق فطرت بر اساس مبانی انسان شناسی اسلامی و نیز دیگر اصول پایه ای معارف دینی و نیز تعیین گستره دقیق فطرت ها و تعیین ملاک ها و ضوابط امور فطری و سرانجام، تولید روشی برای بازداری از خطا در فرایند تطبیق و عرضه فهم و استنباط دینی بر فطرت است."