چکیده:
امیرخسرو دهلوی، "مثنوی نه سپهر" را در سالهای آخر عمر (718 هـ. ق)، و در اوج تجربۀ شاعری، سروده است، بنابراین مختصات سبکی این اثر میتواند تا حدود زیادی نمایندۀ دیگر آثار منظوم او باشد. او علاوه بر شاعری، در زمینههای؛ زبانشناسی، موسیقی، تصوف و نجوم نیز تجربه و جایگاه مهمی داشته است و این تجربیات در شکلگیری سبک ادبی او بهویژه در "مثنوی نه سپهر" مؤثر بوده است. امیرخسرو در سرزمین هند رشد کرده و به زبان فارسی شعر گفته است و حافظۀ ادبی او آکنده از موضوعات و مضامینی است که برای شناخت سیر تحول زبان و ادب فارسی ارزشمند است. بررسی تأثیر هر یک از این موضوعات در ساختار فکری، زبانی و ادبی آثار او، امری ضروری و راهگشاست. در این مقاله کوشش شده است، ابتدا به جایگاه او در حوزههای تأثیرگذار در شکلگیری سبک ادبی او و سپس، به بررسی مختصات سبکی "مثنوی نه سپهر" پرداخته شود.
خلاصه ماشینی:
»او با ترکیب تنبور ایرانی و "وینای هندی" سیتار را اختراع کرد و گفته میشود که وی حتی "میردانگ " قدیمی را اصلاح کرد و به طبله تبدیل نمود« )عبدالرحمن ، ١٣٧٧: ٥٠(، »امروزه نوعی موسیقی ویژه در هند داریم که بدان "هندوستانی موسیقی" میگوییم ، این موسیقی با مشارکت موسیقی ایرانی و آسیای مرکزی در موسیقی سنتی هند ادغام شده است و شیوه ای نو به وجود آورده است ، امیرخسرو در این امر سهم بزرگی داشت « )چندر شیکهر، ١٣۸۲: ۲۸( ظاهرا امیرخسرو علاوه بر موسیقیدانی، خوشخوان هم بوده است و »همواره در ابتدای سماع پیر خود، غزل میخواند و در کنار شیخ مینشست و خواجه نظام الدین اولیاء هم به او لقب "مفتاحالسماع" داده بود« )آریا، ١٣٦٥: ١٣۹(، این خوشخوانی و غزل گویی که ظاهرا حافظ شیرازی هم از آن بهره مند بوده است )باستانی پاریزی، ١٣٦٧: ١٠۹-١٠١( در پایان همۀ قسمت های نه گانۀ "مثنوی نه سپهر" با پرداختن به وصف مجلس نشاط و طرب و فراخواندن ساقی به پیمودن جام ، از شوق خواندن و شنیدن غزل یاد میکند و سپس غزلی را در میانۀ مثنوی میآورد.
»امیرخسرو در غزل به سعدی، در مثنوی به نظامی، در موعظه و حکمت به سنایی و خاقانی، و در قصیده به رضیالدین نیشابوری و کمال الدین اسماعیل نظر داشته است « )زرین کوب، ١٣۸۹: ۲٦٦(، در حقیقت کلام او نقاوه و گزیده ای از مهم ترین و مؤثرترین بخش شعر و ادب فارسی است ، مضاف بر این او یکی از مهم ترین شاعران زبان فارسی است که پس از بزرگانی هم چون مولانا، فخرالدین عراقی، سعدی و پیش از حافظ ، تعالیم و اندیشه های قرآنی را در چارچوب عرفان بیان کرده است و این امر، اهمیت شناختن او را بیشتر میکند، زیرا برای شناختن میراث ادبی پیش از حافظ ، شناخت امیرخسرو اهمیت و ضرورت دارد.