چکیده:
بقای نفس از موضوعات بحثبرانگیز و چالشی در حوزه فلسفه است که در این نوشتار با پرداختن به مفاهیم اساسی آن، این موضوع از دیدگاه ابنسینا و فخر رازی بررسی میشود. ابنسینا از طریق عدم تعلق ذاتی میان نفس و بدن، بقای نفس پس از مرگ را اثبات میکند؛ بدین معنا که فساد بدن، هیچگونه تأثیری در فساد نفس ندارد. فخر رازی نیز بدن را محل تصرف نفس میداند و برای رهایی از شبهه فساد نفس با فساد بدن، معتقد است نباید نفس را حال در بدن و ساری در آن بدانیم؛ بلکه بین نفس و بدن، مناسبتی از جهت قرب و بعد نیست. بر این اساس، این دو فیلسوف، بر اینکه نفس ناطقه به عنوان یک موجود مجرد، پس از مرگ باقی است و انعدام بدن، هیچ تأثیری در انعدام آن ندارد، اتفاق دارند.
Human soul`s survival is one of philosophical challangable problems. In this paper، considering and mentioning its essential conceptual elements، Avicenna and Fakhr-e Razi`s views have been comparatively studied. Avicenna has relied on lack of essential dependence between human soul and body to prove the former`s survival. Such being the case، corruption of body would be of no effect on soul`s life. While Razi has viewed body only as a case for soul`s physical action not as an essential element for it. There is no such a relation as approximation and farness between them. In this way، the two philosophers have agreed on survial of human soul after death and corruption of body.
خلاصه ماشینی:
"دلیل دوم: از طریق بساطت نفس هر چیزی که فسادپذیر باشد، قبل از اینکه فاسد شود، بالفعل باقی و بالقوه فاسد است؛ یعنی در همان حال که باقی است، استعداد فساد نیز دارا است و چون معنای قوه با معنای فعل مغایرت دارد و دو معنای متغایر ـ مانند قوه و فعل ـ در شیء احدیالذات جمع نمیشوند، ناچار شیء فسادپذیر یا مرکب از دو جزء است که از حیث یکی از آن دو جزء، بالفعل باقی و از جهت دیگر بالقوه فانی و فسادپذیر است ـ یعنی جزء اول، صورت یا فعلیت شیء و جزء دوم ماده شیء است ـ ازاینرو در اشیای بسیط که ذاتی مجرد از ماده دارند، این دو امر (قوه فساد و فعلیت بقا) قابل جمع نیست؛ مگر قائم در شیء مرکب باشد و به تبع فساد موضوع فاسد گردد.
(فخر رازی، 1407: 224) نتیجه یکی از مسائل مهم علمالنفس، بحث بقای نفس است که ابنسینا و فخر رازی با براهین متعددی این مسئله را اثبات میکنند و میکوشند تا دستاوردهای عقلی و فلسفی خود را با آموزههای وحیانی هماهنگ کنند؛ زیرا بر طبق شریعت آسمانی نیز نفس انسان پس از مرگ باقی است؛ ازاینرو این دو فیلسوف آشکارا در بیان ادله خود بر این عقیدهاند که نفس ناطقه انسانی پس از مرگ باقی است؛ زیرا از نظر ابنسینا، پیوستگی نفس به جسم جنبه تلازم ندارد؛ یعنی تعلق میان نفس و بدن ذاتی نیست و از نظر فخر رازی نیز رابطه نفس با بدن تنها در این است که بدن، محل تصرف نفس است."