چکیده:
ترک وظیفه منجر به مرگ در دو محور قابل بحث است : به عنوان تخلف انتظامی و مستوجب تعزیر و با عنوان قتل عمد یا شبه عمد. این نوشته محور دوم را مد نظر دارد و به نظر می رسد حتی اگر ترک فعل را به عنوان عنصر مادی قتل نپذیریم ، در خصوص پزشک به دلیل قبول اختیاری مسوولیت ، ترک فعل از موجبات ضمان است و بر اساس تعهد عام یا خاص به حسب مورد و با لحاظ برخی شرایط می توان پزشک را مستحق مجازات از نوع دیه یا قصاص دانست . اغرای در جهل ، ترک فعل بعد از انجام فعل یا وابستگی حیات بیمار به فعل پزشک ، از عناوینی اند که پزشک را در مقایسه با دیگران در وضعیت متفاوت قرار داده و مسوولیت کیفری سنگین تری را بر وی تحمیل می کنند.
خلاصه ماشینی:
"حال سؤال را به این صورت مطرح می کنیم که اگر شخص تارک ، بی طرف محض نبود و مانند پزشکان طبق قانون و به حسب وظیفه شغلی در نجات بیماران متعهد بود و این وظیفه خود را ترک کرد و فرد نیازمند از دنیا رفت ، آیا می توان وی را به عنوان قاتل عمد یا شبه عمد مسؤول شناخت ؟ به بیان دیگر، پزشک از جهت ترک فعل به دلیل مسؤولیت تکلیفی و همین طور قانونی قابل مؤاخذه انتظامی است ولی سؤال ما این است که آیا می توان او را مرتکب قتل و از این جهت قابل مؤاخذه دانست و به حسب مورد قصاص یا دیه را متوجه وی ساخت ؟ به نظر می رسد پاسخ سؤال یاد شده را باید در دو فرض مطرح کرد: فرض تعهد عام و دیگری صورت تعهد خاص .
٦) برخی فتاوای مراجع فعلی نیز می تواند موید این برداشت باشد برای نمونه آیت الله العظمی سید عبدالکریم موسوی اردبیلی در پاسخ به استفتایی راجع به مرگ ناشی از ترک فعل نظیر خودداری پرستار از رساندن دارو به بیمار در ساعت معین ، آورده اند: «در تمام موارد اگر تارک فعل تعهدی و مسؤولیتی داشته و با توجه به این که به او مراجعه شده و او وظیفه خود را انجام نداده ، می توان مرگ را به او مستند نمود، علاوه برمعصیت ضامن نیز می باشد» (نرم افزار گنجینه ، سؤال ."