چکیده:
هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان شناختی-رفتاری گروهی مذهب محور بر تابآوری و نگرشهای ناکارآمد زوجین بود. روش پژوهش حاضر از نوع آزمایشی با پیشآزمون-پسآزمون و گروه کنترل بوده است. نمونه آماری این پژوهش شامل 30 زن متاهل، با نگرش ناکارآمد پایین و تابآوری بالا که با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس بهطور همتاسازی انتخاب شدند. این افراد از نظر سن، وضعیت اقتصادی- اجتماعی، عدم ابتلا به بیماریهای جسمانی، دارابودن یک انحراف معیار بالاتر از میانگین در پرسشنامه نگرشهای ناکارآمد ویک انحراف معیار پایینتر از میانگین در پرسشنامه تابآوری کانر و دیویدسون و سایر متغیرهای مورد نظر پژوهش همگون بودند. سپس آزمودنیها بهطور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. در مورد گروه آزمایش 10 جلسه 45 دقیقهای رواندرمانی شناختی-رفـتاری مذهب محور اجرا گردیـد اما درمورد گروه کنترل هـیچ مداخلهای صورت نگرفت. دادههای حاصل با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری (MANCOVA) تجزیه و تحلیل شدند. یافتههای پژوهشی نشان دادند که بین گروه آزمایش وکنترل پس از اجرای رواندرمانی شناختی- رفتاری مذهـب محور تـفاوت مـعناداری وجود داشت (5 000/0)p
همچنین میزان نگرش های ناکارآمد در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل به طور معناداری کاهش یافته و میزان تاب آوری نیز افزایش یافته بود.
The present research was intended to study the effectiveness of religious-based cognitive-behavioral treatment on the couples’ resiliency and dysfunctional attitude.
In an experimental design with pre and post-test and control group. 30 married women who had a low dysfunctional attitude and high resiliency were selected، through available sampling they matched on the basis of age، social-economic status، not having physical diseases، having a standard deviation upper than the average in the DAS Dysfunctional Attitude Questionnaire، having a standard deviation lower than the average in the Kaner and Davidson’s resiliency Questionnaire. Other intended variables of the study were homogeneous.
Then the participants were randomly divided into experience and control groups. For the experience group، there were ten 45 minute sessions of religious-based cognitive-behavioral psychotherapy، while there was no intervention in the control group.
Findings showed that there were significant differences between the experience and control groups after performing the religious-based cognitive-behavioral psychotherapy.
The range of experience group’s Dysfunctional attitude significantly decreased in comparison to control group but the level of resiliency increased.
خلاصه ماشینی:
"یافته های پژوهشی نشان دادند که بین گروه آزمایش وکنترل پس از اجرای روان درمانی شناختی ‐ رفتاری مذهـب محور تـفاوت مـعناداری وجود داشت (۵ )>p، همچنین میزان نگرش های ناکارآمد در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل به طور معناداری کاهش یافته و میزان تاب آوری نیز افزایش یافته بود.
بنابراین پژوهش حاضر، به دو دلیل از درمان شناختی ‐رفتاری مذهب محور استفاده نمود: اول اینکه روش های شناخت درمانگری ، با هدف تغییر نگرش های غلط (ناکارآمد) بیمار و تبدیل افکار خودکار منفی به افکار منطقی (کارآمد) عمل می کنند که مرتبط با دومین متغیر این پژوهش یعنی نگرش های ناکارآمد۴ می باشد با این توضیح که از نظر الیس ریشه بسیاری از ناراحتی ها و اختلالات رفتاری و روانی انسان در انواع عقاید و باورهای غیرمنطقی که در مورد جهان پیرامون خود دارد نهفته است .
1- DASscal ساختار جلسات روان درمانی شناختی ‐رفتاری مذهب محور در این رویکرد علاوه بر روش های شناخت درمانگری که هدف آن تغییر باورداشت های غلط مراجع و تبدیل افکار خودکار منفی به افکار منطقی است طی جلسات درمانگری به فرد کمک می شود تا اعتقادهای معنوی و باورهای دینی خود را تقویت کند وبه نظم جهان هستی ‐ وجود قدرت مطلق پروردگار ورحمت الهی توجه و تمرکز نماید.
از طرفی پژوهش حاضر نشان داد که استفاده از روان درمانی شناختی ‐ رفتاری مذهب محور می تواند به عنوان نوعی مداخله موثر در افزایش تاب آوری و کاهش نگرش های ناکارآمد به کار رود."