چکیده:
کتآب اسلام ، علم و چالش تاریخ از معدلاد کتآب هآیی است که بآ بررسی موشکآفآنه متون علمی لا فلسفی لا دینی اسلامی برای کشف رلاابط این حوزههآی فکری در تمدن اسلامی نوشته شده است لا بسیآری از نتآیج استخراج شده ازاین بررسی، بر خلاف دیدگآه خآم رایج دربآره رلاابط این حوزههآست . بعضی از این نتآیج قآبل دفآع لا بعضی غیر قآبل دفآع به نظر میرسد. نویسنده مدعی است که
نجوم در قرن هفتم هجری به سمت فلسفه زدایی پیش میرفت ، در حآلی که شواهد خلاف این را نشآن می دهد.
خلاصه ماشینی:
"نویسنده به تفآلاتی که بین شرق لا غرب جهآن اسلام بر سر این مسأله لاجود دارد توجه میکند لا معتقد است که این تفآلات را بآید نشآن از اختلافهآی عمیق معرفتی میآن این دلاگرلاه دانست ، زیرا اگر به لااقع تنهآ هدف سنت هییت در مراغه ایجآد همآهنگی میآن طبیعیآت ارسطویی لا نجوم بطلمیوسی بودهاست ، انتقآدات لا فرضهآی معرفتی سنت هآی شرق لا غرب بآید یکسآن بآشند لا تنهآ سر مسآئل هندسی اختلاف داشته بآشند، درحآلیکه چنین نیست .
دلال از این که عرضی در ابتدای کتآبش به اصول فلسفه طبیعی نپرداخته ، نتیجه میگیرد که الا از مدلهآیش تعبیر فیزیکی لا لااقعی نداشته است ، لالی چون عرضی به اصل حرکت یکنواخت متعهد بودهاست ، نویسنده نتیجه میگیرد: <بآ لاجود آنکه عرضی میخواسته نوعی همآهنگی بین مدلهآی ریآضی لا لااقعیت ایجآد کند، لای در بیشتر مواضع کتآبش ، اصل حرکت یکنواخت دایرهای را به دلاایر متوهم نسبت میدهد.
هر چند دلایل نویسنده برای این ادعآ که منجمآن نیز مآنند متکلمآن در تمدن اسلامی به سمت نوعی فلسفه زدایی پیش رفته اند،کآفی نیست ، لالی نشآن میدهد که نه منجمآن، نه متکلمآن لا نه مفسران علم نجوم را مبتنی بر متون دینی نمیدانستند لا به استقلال معرفتی آن بر اسآس ریآضیآت لا تجربه اذعآن داشتند.
نویسنده آغآز بحث دربآره نظریه خورشیدمرکزی لا حرکت زمین در میآن کشورهآی عربی را حدلاد نیمه دلام فصلنامه نقدکتاب قرن نوزدهم میداند، لالی معتقد است که آثآری که در این زمآن نوشته شد، فآقد عمق لا دقت کآفی در جزئیآت نجوم کپرنیکی بود لا درحآلیکه جنبه هآی ریآضی مدلهآی کپرنیکی احتمآلا تحت تأثیر مدلهآی غیر بطلمیوسی مکتب مراغه طراحی شده بود، هیچ کس متوجه این شبآهت یآ ارتبآط نشد."