چکیده:
یکی از شاخصه های زبانی شعر معاصر کاربرد واژگان عامه و محلی در آن است، تا آنجا که میتوان گفت در شعر معاصر (نیمایی، سپید و ... ) دیگر آن تمایزی که قرنها میان واژگان ادبی و غیر ادبی (عامه، محلی، بازاری و ... ) وجود داشت، دیده نمیشود. بسیاری از شاعران معاصر (نیما، فروغ فرخزاد، احمد شاملو و ... ) با کاربرد این واژهها در شعر خود نشان دادند که در نظر آنها واژهها ارزشی برابر دارند و تقسیم و طبقهبندی آنها به ادبی و غیر ادبی (عامه، محلی و ... ) منطق درستی ندارد. اصلیترین دلیل تغییر نگاه به واژههای عامه و محلی را باید در استقرار گفتمان مدرن جستوجو کرد؛ در گفتمان پیشامدرن ـ که پیشفرض آن نابرابری و نگاه سلسلهمراتبی به جهان است ـ زبان نیز ناگزیر خصلتی طبقاتی و نابرابر (ادبی و غیر ادبی) پیدا میکرد و تنها واژگانی شایستۀ شعر شناخته میشدند که در رأس هرم (ادبی و نه عامه) باشند. بر این اساس، دیگر در شعر جایی برای واژگان عامه و ... وجود نداشت؛ حال آنکه با استقرار گفتمان مدرن و پیشفرض آن، برابری، نهتنها تمایز و نظام طبقاتی واژهها از بین رفت، بلکه تمام واژگان چه عامه و چه غیر آن، ارزشی برابر پیدا کردند و شاعرانی چون نیما، فروغ و ... این واژگان را به شعر خود وارد ساختند
One of the stylistic featuers of contemporary poetry is usage of local and folk words. We can say that in the contemporary poetry، the difference between the literary and non-literary words has been eliminated. Most of contemporary poets (Nima، Shamloo، Forooq،….) used these words in their poetry، and showed that the words are equal، and putting them in unequal category is not correct.
The most important reason of this exchange is the modern discourse placed in the contemporary period. In the pre- modern period that its pre-supposithon is unequality، the language is unequale too (literary and non-literary words)، and just the word’s can enter the poetry that are known appropriate in the top of the word''s pyramid. So the folk and local words can not enter to poetry. But when the modern discourse and its presupposithon، (equality) was placed in the contemporary period، the difference between the literary and non-literary words was eliminated too. So the words (folk and literary) found equal value، and the poets as Nima and others used theme in their poetry
خلاصه ماشینی:
"همان گونه که هر هنری مادة خاص خود را دارد، مادة اصلی هنر شاعری (و نویسندگی ) نیز واژه است ؛ بنابراین شاعران همواره در انتخاب واژگان شعر خود دقت فراوان داشته ، آن را به نوعی متفاوت از دیگران به کار گرفته اند، برای مثال خلاف مردم عادی که واژه را تنها به قصد اطلاع رسانی به کار می گیرند (پاشایی ، ١٣٧٥: ٢١)، شاعران به زبان نه همچون وسیله و ابزار، بلکه به چشم غایت می نگرند، تا آنجا که ژان پل سارتر (١٣٨٨: ٥٨)، فیلسوف و نویسندة فرانسوی ، شاعر را کسی می داند که به زبان نه همچون نشانه ، بلکه به منزلة غایتی در خود بنگرد.
٥. واژگان عامه در شعر معاصر با وقوع انقلاب مشروطه و تحولی که در پیش فرض های حاکم بر جامعه اتفاق افتاد، دیدگاه شاعران و نظریه پردازان ادبیات نیز دربارة واژه تغییر کرد و باور به نظام سلسله مراتبی کلمات فروریخت .
٣ اینکه شاملو وزن عروضی ، نوع نیمایی یا سنتی آن ، را خوش نمی داشت ، فقط به سبب ارزشی بود که به کلمات و واژگان می داد؛ زیرا او به تجربه فهمیده بود هر وزنی ، چه نیمایی و چه عروضی ، محدودیت هایی دارد و این محدودیت ها سبب می شود تا معدودی از کلمات نتوانند به کار شاعر بیایند و چه بسا واژه ای زیبا که سابقة ادبی درخشانی نیز دارد، به دلیل محدودیت های عروضی از شعر کنار گذاشته شوند.
را باید در استقرار گفتمان مدرن جست وجو کرد؛ در گفتمان پیشامدرن ـ که پیش فرض آن نابرابری و نگاه سلسله مراتبی به جهان است ـ زبان نیز ناگزیر خصلتی طبقاتی و نابرابر (ادبی و غیر ادبی ) پیدا می کرد و تنها واژگانی شایستة شعر شناخته می شدند که در رأس هرم (ادبی و نه عامه ) بودند."