چکیده:
یکی از مبانی مهم در شناخت و تفسیر قرآن، تورات و انجیل، اعتقاد به عصمت وخطاناپذیری درالفاظ و گزارههای این کتابهای آسمانی است. اگر آیات و عبارات قرآن کریم و عهدین در بستر نزول و گذر زمان دچار اختلاف و تعارض شده باشند، دیگر نمیتوان به آنها اعتماد کرد. از جملۀ وجوه اصالت و اعتبار متون وحیانی، صیانت آنها از هر گونه اشتباه، ناسازگاری و اختلاف است. هرگاه کسی با این مبنا در مقام فهم آیات برآید، از آیات جز هماهنگی انتظار دیگری را نخواهد داشت و همۀ تلاش خود را بهکار خواهد گرفت تا این سازگاری و همگرایی آیات را دریابد. در این مقاله، ضمن بیان دیدگاههای مختلف در این زمینه و بررسی آنها نتیجه گرفته شده که عصمت متون وحیانی، دیدگاه غالب مسلمانان و سنت یهودی است، اما در میان مسیحیان اختلاف نظر وجود دارد. علت عمدۀ این امر، به نوع نگاهی بستگی دارد که مسلمانان، یهودیان و مسیحیان دربارۀ وحی دارند.
خلاصه ماشینی:
در ايـن مقالـه ، ضمن بيان ديدگاه هاي مختلف در اين زمينه و بررسي آنها نتيجه گرفته شده که عصمت متـون وحيـاني، ديـدگاه غالـب مسلمانان و سنت يهودي است ، اما در ميان مسيحيان اختلاف نظر وجود دارد.
به عبارت ديگر، تاريخ همانند يک علم در قرآن بررسي ميشود و مرز آن با افسانه و اسطوره متفاوت است (رادمنش ، ١٣٦٨: ٤٨٠)؛ زيرا اگر قص هاي قرآن تخيلي يا غيرواقعي باشند، تأثير سازنده اي به دنبال نخواهند داشت و اين بـا هـدف قـرآن منافات دارد؛ چنانکه شهيد مطهري نيز به نقد نمادين قصص قرآني پرداختـه اسـت و بـه استناد اينکه هدف ، وسيله را توجيه نمي کند، استفادة قرآن از امور غيرواقعـي و کـذب را منتفي دانسته است (مطهري، ١٣٧٧، ج ١٦: ٩٩).
سلامت متن قرآن از تناقض از سير تاريخي، منشأ و مسائل مربوط به ادعاي موهوم وجود تناقض در قرآن کريم به دست / ميآيد که اين ادعا صريحا توسط احدي در زمان پيامبر ابراز نشده است و اگر تعدادي از مسلمانان در برخي موارد، مجادله ميکردند، غالبا در مسائلي نبـوده اسـت کـه تهديـدي براي اصول اعتقادي ب شمار آيد، بلکـه در مسـائل فرعـي و جزيـي بـود کـه بـه حضـرت / رسول مراجعه ميکردند تا مسئله را براي آنان روشن کند.
قرآن پژوهان عوامل مختلفي را براي اين موضوع برشـمرده انـد؛ بـه عنـوان مثـال «زرکشـ » اسباب تعارض در قرآن را پنج مورد ميداند که بـه آنهـا پاسـخ نيـز داده اسـت (زرکشـي، ١٤٢٥،ج ٢: ٦٤-٧٤) يا طه الديواني علل توهم تعـارض در نصـوص قـرآن را در دو اصـل کلي بيان کرده است (الديواني: ١٩ به نقل از ربيع نتاج ، ١٣٨١: ٢٢٦).