چکیده:
از مهمترین مسائل در مورد شناخت انسان، آگاهی از جنبههای پنهانی وجودی همچون نفس است که همیشه برای بررسی دلکش بوده است و از آنجا که یکی از مهمترین ویژگیهای فلسفه ابنسینا، تلاش ستودنی او در نفسشناسی است، وی میکوشد مسئله ارتباط نفس و بدن را چنان تبیین کند تا با مشکلات ناشی از آرای ارسطو در باب رابطه ماده و صورت نفس و بدن که همان تناقضات مربوط به تبیین حیات پس از مرگ است، روبهرو نشود. ابنسینا علمالنفس را از علوم طبیعی دانسته و آثار گوناگونی در زمینه نفس دارد. نوآوریهای او در تعریف نفس، اثبات نفس، تعامل نفس و بدن، رابطه عقل نفسانی با عقل فعال و... و ارائه معانی ساده با واژگانی اندک ولی پرمعنا، باعث شاخصشدن دیدگاههای وی شده است. شیخالرئیس برخلاف پیشینیان خود که مهمترین آنها ارسطو، واضع علمالنفس است، نفس را کمال جسم طبیعی، مدبّر بدن و مجرّد و روحانی در حدوث و بقا دانسته و معتقد است نفس و بدن جنبههای دوگانه وجود انسان هستند که در یکدیگر تاثیر دوسویه دارند؛ به گونهای که نفس مصدر حیات، مدبّر و تنظیمکننده افعال بدن است و بدن و آمادگی آن نیز شرط وجود و مبدا وحدت و استقلال نفس است. برخلاف ارسطو که معتقد است با از بین رفتن بدن، نفس هم نابود میشود، شیخالرئیس بر آن است که نفس تا ابد فناناپذیر است و فعل و انفعالات بدن ناشی از فعل و انفعالات نفس است. ابنسینا با معرفی و تبیین ماهیت جدیدی از نفس و تجرد آن از ماده، نوآوریهای مهمی را همراه با رویکردهای تازه در این موضوع ایجاد میکند.
خلاصه ماشینی:
نوآوری فلسفی ابنسینا در زمینه تأثیرگذاری نفس بر بدن سمانه جوادی 1 چکیده از مهمترین مسائل در مورد شناخت انسان، آگاهی از جنبههای پنهانی وجودی همچون نفس است که همیشه برای بررسی دلکش بوده است و از آنجا که یکی از مهمترین ویژگیهای فلسفه ابنسینا، تلاش ستودنی او در نفسشناسی است، وی میکوشد مسئله ارتباط نفس و بدن را چنان تبیین کند تا با مشکلات ناشی از آرای ارسطو در باب رابطه ماده و صورت نفس و بدن که همان تناقضات مربوط به تبیین حیات پس از مرگ است، روبهرو نشود.
شیخالرئیس برخلاف پیشینیان خود که مهمترین آنها ارسطو، واضع علمالنفس است، نفس را کمال جسم طبیعی، مدبر بدن و مجرد و روحانی در حدوث و بقا دانسته و معتقد است نفس و بدن جنبههای دوگانه وجود انسان هستند که در یکدیگر تأثیر دوسویه دارند؛ به گونهای که نفس مصدر حیات، مدبر و تنظیمکننده افعال بدن است و بدن و آمادگی آن نیز شرط وجود و مبدأ وحدت و استقلال نفس است.
ابنسینا شناخت نفس را از آن لحاظ که مدبر بدن است در حوزه علوم طبیعی میداند ولی بیان میکند که شناخت ذات نفس در این حوزه انجام نمیشود اما ارسطو به چنین تفاوتی معتقد نیست.
به همین سبب ابنسینا درباره تعریف ارسطو که او نیز آن را پذیرفته است، میگوید که این تعریف تنها ناظر بر روابط نفس با بدن است و نشاندهنده ماهیت نفس نیست.