چکیده:
از مشترکات ادیان توحیدی، تاکید بر ارزشهای اخلاقی و تزکیه گفتار و رفتار است ؛ ازاین رو، اخلاق میتواند نزدیک ترین ساحت ادیان به همدیگر برای گفت وگو باشد. این نکته مبتنی بر آن است که وجه مشترک اخلاق در ادیان یعنی عقلی بودن آنها در نظر گرفته شود. محّبت نیز خاستگاه مشترک ادیان است ؛ چه دین با استناد به آیات و روایات چیزی غیر از محّبت نیست و محّبت نیز جز با اطاعت و امتثال دستورات خداوند که در قالب دین ارائه شده است ، میسّر نمیگردد. در نوشتار حاضر، با پیش کشیدن مباحث عقلی از جمله حسن و قبح ذاتی و نقش این دو در مصالح و مفاسد احکام و دستورات ـ که جنبه اخلاقی ادیان توحیدی در نظر گرفته شده و از روی محّبت امتثال می - یابند ـ به جایگاه یکسان اخلاق و محبت در این ادیان پرداخته شده است و از این طریق تلازم عقل و دین و ابتنای دین بر محّبت تبیین شده است .
خلاصه ماشینی:
"به طور کلی، زمینه تشریع احکام و قوانین الهی در ادوار مختلف و در شریعت های گوناگون ، به ویژه یهودیت ، مسیحیت و اسلام ، به تناسب مقتضیات زمان ، عرف و فرهنگ زمان تشریع و قانونگذاری صورت گرفته است ؛ هرچند فلسفه و حکمت ذاتی خاصی نیز بر آن مترتب باشد؛ ازاین رو، تعارض و تخالف واقعی در میان نیست ، چون اصول مشترک در میان شرایع و ادیان الهی وجود دارد و مؤمنان از قرآن کریم و هر کتاب آسمانی، معنا و مغز پیام را می- گیرند و به ظاهر و پوست نظر ندارند: «لا نفرق بین احد من رسله » (البقره ، ٢٨٥).
معنایی که از محبت به کمک آیات و روایات به دست میآید، مستلزم عبادت و عمل به دستورات الهی است ؛ چرا که محبت همانا بندگی نمودن و ذلیل شدن در برابر محبوب (خداوند) است که مستلزم تبعیت از خداست و تبعیت جزا با اطاعت اوامر و دستورات محبوب و فروتنی نزد او صورت نمیپذیرد که در اسلام و یهودیت که هر دو از ادیان توحیدیاند، کاملا مشهود است ؛ ازاین رو، باید این مطلب در مسیحیت که از ادیان توحیدی است و در سلسله طولی و حد وسط یهودیت و اسلام قرار دارد، وجود داشت باشد؛ بنابراین ، مسحیت را باید همچون یهودیت و اسلام از ادیان تشریعی دانست که احکام و قوانین آن ریشه در تشریع الهی دارد؛ ازاین رو، نباید از شریعت تهی باشد و قوانین آن باید همچون قوانین دین یهود و اسلام از مبانی و اصولی کلی قانون گذاری تبعیت نماید."