چکیده:
به گواه تاریخ، انسانها همیشه به گونهای «خداجو»و «خداگرا» بودهاند. برخی معتقدند این در سرشت انسانها قرار دارد و هر انسانی با این تمایل الهی زاده میشود. از این ویژگی همه زمانی و همه مکانی انسانها به فطرت تعبیر میشود. بسیاری از دانشمندان کوشیدهاند با استفاده از این ویژگی مشترک در انسانها به اثبات خداوند بپردازند. در اندیشه اسلامی از این تلاش به برهان فطرت یاد شده و در تفکر فلسفی و کلامی غرب به نام برهان اجماع عام شناخته میشود. اگر چه این دو برهان تفاوت هایی در شکل تقریر و رویکرد دارند؛ ولی ویژگی مشترک آنها استفاده از گرایش الهی همگانی انسان ها برای اثبات وجود خداوند است. در این مقاله کوشیدهایم به بیان دیدگاههای کسانی که به گونه مفصلتری به این برهان پرداختهاند، بپردازیم. تأمل در شکل کلی تقریرها نشان میدهد که تقریرهای برهان فطرت و برهان اجماع عام نمیتوانند به تنهایی و بدون اتکا به اصل علیت یا فقر وجودی، وجود خداوند را اثبات کنند. در این مقاله ضمن بررسی تطبیقی این دو برهان، نقدهای وارد شده به هر کدام را بررسی نموده و به وجوه اشتراک و افتراق آن دو پرداختهایم.
خلاصه ماشینی:
"بر هر یک از این استدلالها مناقشاتی وارد شده است؛ از جمله اشکالهایی که بر تقریر تضایف در کتاب «فطرت و دین» وارد شده، این است که حقیقت دارای اضافه بودن محبت، ارادت و عشق بیش از این اثبات نمیکند که تحقق این حالات بدون متعلق نیست، ولی باید توجه داشت که متعلق بالذات در همه این احوال همان معلوم بالذات است که خارج از حوزه نفس نیست و آن معلوم بالذات - یعنی صورت علمی - اگر حق و صدق باشد، صرف نظر از برهان فطرت وجود خداوند اثبات می شود و اگر پنداری و بافته خیال باشد، نشانه تحقق متعلق در خارج نخواهد بود (ربانی گلپایگانی، 1380: 148).
6. نتیجه بحث برهان فطرت اگر چه اصل تضایف مفهومی و اصل دارای اضافه بودن برخی از حقایق، اصولی مسلماند، ولی اینها بیش از این را اثبات نمیکنند که برای عشق و امید متعلقی وجود دارد؛ اما نمیتوان گفت این متعلق باید خدای کامل باشد؛ مگر اینکه خدا را از قبل توسط برهان یا براهین دیگری اثبات کرده باشیم.
بر این اساس، نگارنده معتقد است اگر با اتکا به هر یک از اصول تضایف یا دارای اضافه بودن برخی از حقایق بگوییم: هر امید، عشق و احساس نیازی متعلقی دارد، این درست است، ولی نمی توان گفت این متعلق قطعا امری حقیقی، خارجی و کامل است؛ اما با اتکا به همان دو اصل اگر بگوییم: هر معلولی علتی دارد و آن علت به علتی منتهی میشود که به خود قوام دارد، و یا اینکه بگوییم: همه موجودات فقر وجودی دارند و از لحاظ وجودی به یک غنی و بینیاز مطلق وابستهاند؛ در این دو صورت برهان فطرت میتواند اثبات کننده وجود خدا باشد."