چکیده:
تذکرهی مجمعالفضلاء بقایی بخارایی در یک مقدمه، سه فرقه و یک خاتمه بین سالهای 994 تا1000ق. تالیف شده و مشتمل بر معرفی بیش از 350 تن از شعرای قدیم، میانه و معاصر وی است. این کتاب به ابوالفتح سلطان اسفندیار بن سلطان خسرو بن سلطان یار محمد بن سلطان جانی بیگ که از ملوک شیبانیّهی ماوراءالنهر است ( 906-1007ق.) اهدا شده و تنها دو نسخه از آن تا به حال شناسایی شده که آنچه در دسترس ما در تدوین این مقاله بوده، دستنویسی است که به سفارش مرحوم سعید نفیسی از روی نسخهای به تملک شخصی در کابل کتابت شده و هم اکنون در دانشگاه تهران موجود است. این تذکره از حیث اطلاعات تاریخی و ترجمهی احوال شعرا و نمونه اشعار ایشان، یکی از مهمترین تذکرههای سدهی دهم و یازدهم هجری است و بسیاری از تذکرههای بعد، از آن متاثر شدهاند. در این مقاله، ضمن معرفی تذکره، مولف، نسخهی موجود و تاثیر و تاثّر آن در گسترهی ادب فارسی با تکیه بر متنپژوهی و نسخهشناسی مورد بررسی قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
. اما بعد نموده میشود که این کمینهی قلیلالبضاعه فقیر حقیر محمد عارف المشهور به بقائی ـ احسنالله احواله ـ در زمانی که به تتبع اشعار بعضی از فضلا و شعرا توجه مینمودم ابیات متبرکهی ایشان را مع احوالات و کیفیات در قلم آورده اسامی آنها که در میان مردم مشهور و در کتب تواریخ مسطور بود اختیار مینمودم که جمله فاضل روزگار بودند و هر یک نزد خواقین معظم و سلاطین مکرم و امرای اهم() نزدیک و محرم بودند و بعضی که احوال ایشان ظاهر و هویدا بود از دیده و شنیده مرقوم میگشت و بعد از جمع کردن آن به خاطر این حقیر چنان رسید که علیالترتیب به بیاض برده در تحریر در آورده و احوال و کیفیات و لطایف ایشان را گاهی تفصیلا و گاهی اجمالا بیان گرداند بنا بر آن جرات، بندی از مسودات بیحاصل و سطری از مرقومات باطل که املای آن اتفاق افتاده بود در تحریر آورده مجمعالفضلا نام نهاده شد و سوای مقدمه و خاتمه بر سه فرقه اختصار نمود و در مقدمه ذکر فصحای عرب مسطور و مذکور است و در فرقهی اول کیفیات فضلا و شعرا که از ابتدای ظهور استاد ابوالحسن رودکی تا زمان ظهور حضرت مخدومی شیخالاسلامی مولانا نورالدین عبدالرحمان جامی ـ قدس سره السامی ـ کوس شاعری زدهاند نوشته شده و در فرقهی ثانی از حضرت مخدومی و فضلای آن روزگار تا زمان اشتهار چو نرگس آنکه بر او دیدهی طمع دوزد سواد چشم جهان بین او شود بیاض در بیاض جنت آیین که رشک عارض حور و عین و غیرت جمال صورت چین است اگر تقدیم ما هو حقه التاخیرو تاخیر ما حقهالتقدیم واقع گردد موشکافان باریکبین و خرده() گیران نکته چین عفو فرمایند زیرا که احوال هر یک از افاضل در یک محل به عالم ظهور آمده و بعضی را شنیده و بعضی را دیده بیان کرده میشود اگر چه فیالواقع در حقیقت چنان نباشد اما به طریق نقل و غیره چیزی مفهوم میگردد هیچ اگر نیست ابیات رنگین فضلا و سخنان شیرین شعرا ثبت میشود که از خواندن و شنیدن آن جان را ذوقی و دل را شوقی دست میدهد و یا مجموعه[ای] میشود که بیاضش چون رخسار سادهلوحان در غایت صفاست و معانی رنگینش چون آب حیات در سواد مضمر است چنانچه شرف منوچهر گوید: هزار طبع پریشان نمیشود مجموع درین سفینه که بحر کلام موزونست به نزد اهل خرد روشنست چون خورشید که این سفینه به از گنجهای قارونست و حضرت افصحالبلغا خواجه کمالالدین خجندی ـ علیهالرحمة ـ نیز فرمایند: درین سفینه نظر کن به چشم معنی بین که رشک لعبت مانی و صورت چین است سفینه نیست غلط میکنم که دریا هست که دست عقل در اطراف او گهرچین است بر ضمیر منیر هوشمندان لطایفپسند و زیرکان شکفته طبع خردمند پوشیده نماند که در اختصار ذکر فضلای عرب بدان جهت کوشیده شد که مقدمه به طول نانجامد و اهل نظاره این نسخه را ملالتی روی ندهد دیگر آن که به تفصیل نوشتن این طایفه از جمله ضروری نبود بنا بر آن اکتفا به اختصار کرده شد؛ والله الموید و منه التوفیق».