چکیده:
صدرالمتألهین از سویی نظریه قدیم بودن نفس را ابطال کرده و معتقد به حدوث نفس شده است و از سوی دیگر، بر این باور است که نفس، پیش از حدوث جسمانی خود در این دنیا، در نشئآت پیشین، دارای هستی و کینونت عقلی بوده است. در این پژوهش برآنیم تا راه برون رفت از این تنافی ظاهری میان دو نظریه یادشده را در اندیشه صدرالمتألهین بیابیم؛ چراکه خود صدرالمتألهین در موارد فراوانی به طرح این مسئله پرداخته و تأکید کرده است که هر کدام از این دو نظریه، به اعتباری خاص، برای نفس، اثبات پذیر است؛ به این معنا که نفس، به اعتبار کینونت عقلی خود، قدیم است و در عین حال، از آن جهت که نفس است و به عبارت دیگر، به لحاظ نحوه وجود تعلقی خود در نشئه دنیا، حادث به حدوث جسمانی است.
خلاصه ماشینی:
"وجود نفوس در عوالم پیشین به این نحو نیست که افراد یک ماهیت نوعیه باشند (آن گونه که در این عالم است) تا اشکال شود که تمایز میان این افراد، متوقف بر وجود ماده خواهد بود و انواع مجرده، منحصر در فردند؛ بلکه کثرتی که برای نفوس، پیش از ابدان در عالم عقل فرض می شود کثرت عقلی است نه کثرت شخصی و به تعبیر لطیف صدرالمتألهین این نفوس کثیره به اجزا و جهات متکثر یک عقل کلی شبیه ترند تا به افراد یک ماهیت نوعی.
درخور توجه آن است که اتفاقا برخی همین مسئله را از صدرالمتألهین پرسیده اند و از او توضیح خواسته اند که چگونه می تواند ظواهر شریعت و همچنین سخنان عرفا را که دلالت بر سبق ارواح بر ابدان دارد، با اعتقاد خودش مبنی بر حدوث نفس به حدوث بدن جمع کند؟ ظاهر الحدیث النبوی المشهور وهو قوله صلی الله علیه و آله: خلق الله الأرواح قبل الأجساد بأربعة آلاف عام، وقوله صلی الله علیه و آله: کنت نبیا وآدم بین الماء والطین یدل بحسب الظاهر علی ان النفس لیست حادثة بحدوث البدن، وکذا بعض الآیات الکریمة یدل علی ذلک، وکذا کلام بعض اکابر الصوفیة والمشایخ، وهذا المقام یحتاج الی البسط والتفصیل والاهداء الی سواء السبیل (صدرالمتألهین، 1375، ص 119).
صدرالمتألهین بر این مسئله تأکید می ورزد که هر کدام از دو مرتبه عالم عقل و نشئه دنیا، برای خود اقتضائات و ویژگی های خاص خود را دارد و لذا نمی توان نحوه وجود نفس در نشئآت پیشین عقلی را با نحوه وجود تعلقی آن در نشئه دنیا مقایسه کرد؛ زیرا نحوه وجود عقلی نفس، همراه با بساطت، وحدت و تجرد از ماده است، درحالی که نحوه وجود نفس در این دنیا، همراه با تعلق ذاتی به بدن بوده، از آن جهت که نفس صورت بدن است، ملازمت با بدن در ذاتش مأخوذ است."