چکیده:
عبدالوهاب البیاتی (متوفای 1999 م) یکی از شاعران بزرگ و نامدار جهان معاصر عرب به شمار میآید او در بخشی از آثار و سرودههای خود تحت تأثیر بزرگان شعر و شخصیتهای تاریخی ایران بوده است. از میان شاعران معاصر عرب، وی بیشترین توجه را به ایران داشته و اندکی قبل از مرگش به ایران سفر کرده است. این سفر کوتاهمدت، نتایج و بازتاب گستردهای در شعر او داشته است. او از شهرها و شخصیتهای ایرانی به عنوان نمادی برای بیان دردها و استبدادی که بر جامعهاش سایه افکنده است بهره میبرد و آنچه را در دل دارد به کمک این نقابها به تصویر میکشد. البیاتی از شخصیتهایی چون خیام، سهرودی، حافظ و از حلاج به عنوان شخصیتهایی آرمانی برای بیان رنج انسان امروز یاد میکند و از میان شهر های ایران نیز از نیشابور ، تهران، شیراز و اصفهان مکرر یاد میکند؛ چراکه میان آنها و وطن ستمدیدة خود شباهتی بینظیر مییابد. در این مقاله، تلاش شده است تا چگونگی این تأثیرپذیریها توسط عبدالوهاب البیاتی از نامها و شهرهای ایرانی به نمایش گذاشته شود. عبدالوهاب البیاتی (متوفای ١٩٩٩ م ) یکی از شاعران بزرگ و نامدار جهان معاصر عـرب بـه شـمار مـیآیـد او در بخشی از آثار و سروده های خود تحت تأثیر بزرگـان شـعر و شخصـیت هـای تـاریخی ایـران بـوده اسـت . از میـان شاعران معاصر عرب ، وی بیشترین توجه را به ایران داشته و اندکی قبل از مرگش به ایران سفر کـرده اسـت . ایـن سفر کوتاه مدت ، نتایج و بازتاب گسترده ای در شعر او داشته است . او از شهرها و شخصیت های ایرانـی بـه عنـوان نمادی برای بیان دردها و استبدادی که بر جامعـه اش سـایه افکنـده اسـت بهـره مـیبـرد و آنچـه را در دل دارد بـه کمک این نقاب ها به تصویر میکشد. البیاتی از شخصیت هایی چون خیام ، سهرودی، حافظ و از حلاج بـه عنـوان شخصیت هایی آرمانی برای بیان رنج انسان امروز یاد میکند و از میـان شـهر هـای ایـران نیـز از نیشـابور ، تهـران ، شیراز و اصفهان مکرر یاد میکند؛ چراکه میان آن ها و وطـن سـتمدیدة خـود شـباهتی بـینظیـر مـییابـد. در ایـن مقاله ، تلاش شده است تا چگونگی این تأثیرپذیریها توسط عبـدالوهاب البیـاتی از نـام هـا و شـهرهای ایرانـی بـه نمایش گذاشته شود. ی-عد عبدالوهاب البیاتی (۱۹۹۹م ) أحد شعراء الکبار العرب المعاصری . ولقد تأثر فی مواض-ع عدی-دة م-ن آث-اره وأش-عاره م-ن أئم-ة شعر ایران وآدابها.إن البیاتی کان له أکثر توجها بالإیران وسافر إلی إیران قبل وفاته . کان له-ذا الس-فر ا -ذی قص-یر الأم-ل ، النت-ائج والإنعک-اس الممت--د فی ش-عره .أن الش--اعر یس--تمد م-ن الأسم--اء والأش-خاص الإیرانی--ة نج-و خی-ام ، س--هروردی، ح-افظ وح--لاج وأیض--ا البلاد الإیرانیة نجو نیشابور، تهران ، شیراز واصفهان لمشابهة مسقط رأسه المظلومة کالقن-اع لبی-ان الآلام والإس-تبدادال-ذی ألق-ی إل-ی مج--تمعهم ظل--ه ویظه--ر ش---یئا م-ا فی قلب--ه منه--ا. ه---ذا المق--ال ی--درس کی--ف ک---ان ه--ذا الت--أثر م--ن الأسم---اء وال--بلاد الإیرانی--ة فی ش---عر عب-دالوهاب البی-اتی ولم تطب-ع دراس-ة کان-ت تق-وم به-ذا الموض-وع إل-ی الآن . نج-ن ارج-ی یه-تم بالدراس-ات المقارن-ة أکث-ر م-ن ه-ذا فی الآتی.
خلاصه ماشینی:
"پیشینۀ پژوهش تاکنون در زمینۀ تأثیرپذیری عبدالوهاب البیاتی از فرهنگ و ادبیات ایران کم و بـیش کارهـایی صـورت گرفته است : مانند مقاله ای مقایسه ای میان البیاتی و اخوان شاعر معاصر ایران به نام «دغدغه های اجتماعی شعر عبدالوهاب البیاتی و اخوان ثالث » به نگارش فرهاد رجبـی اسـتادیار و عضـو هیـأت علمـی دانشـگاه گیلان ، مقاله ای با عنوان «مشعل های نور جان میسپارند» که توسط موسی بیدج نگاشته شـده اسـت و بـه بیان سخنرانی عبدالوهاب البیاتی در تاریخ ١٣٧٨.
(محمدی ، ١٣٩٠: ٦١) هرچند بازتاب آوازة خیـام در خـارج از ایـران بیشـتر از کشور خودش بوده ؛ اما این شـهرت ، مرهـون خاورشناسـی مشـهور بـه نـام ادوارد فیتـز جرالـد اسـت کـه گزیده ای از رباعیات خیام را در سال ١٨٥٩ ترجمه کرده و به چاپ رسانده بود.
او تهران را قرین بابل میداند که مانند چهره ای متلاشی و تکه تکه است که اگر دوباره کنار هم قـرار گیرد، برمیخیزد و خاکستر کهنه اش را میتکاند و آرامش به آن بازمیگردد و اشاره هایی که بـه عشـتار (الهۀ عشق و باروری) و اوزوریس (پادشاه خیرخواه افسانه ای مصر) و سـباء (پادشـاه عـادل یمـن کـه بـه حقانیت حضرت سلیمان ایمان آورد و مردم او نیز موحد و خداپرست شدند) دارد، نشان ایـن اسـت کـه شاعر اعتقاد دارد مردم تهران خود باید بـرای رهـایی از ظلـم و اسـتبداد قیـام کننـد کـه در ایـن صـورت خدایان اسطوره ای به کمکشان میآیند."